عالی ترین هدف بعثت پیامبر در قرآن چیست؟
- هدف بعثت پیامبر در قرآن عالی ترین هدف بعثت پیامبر در قرآن چیست؟ پیامبران گرامی اهداف متعددی داشتند که به نظر می رسد هدایت مردم به سوی کمال و اقامه عدل و قسط در همه زمینه ها، از عالی ترین اهداف آنها باشد. توضیح الف- از عالی ترین اهداف بعثت پیامبر (ص) این بود که راه هدایت را به مردم نشان داده و آنها را به سوی کمال و سعادت حقیقی سوق دهد. انسان ها بدون انبیائ و وحی، نمی توانند راه سعادت را پیدا نمایند. زیرا شناختهای عادی و متعارف انسانها که از همکاری حس و عقل، بدست می آید هر چند نقش مهمی را در تأمین نیازمندیهای زندگی، ایفاء می کند اما برای باز شناختن راه کمال و سعادت حقیقی در همه ابعاد فردی و اجتماعی، و مادی و معنوی، و دنیوی و اخروی، کافی نیست و اگر راه دیگری برای رفع این کمبودها وجود نداشته باشد هدف الهی از آفرینش انسان، تحقق نخواهد یافت. با توجه به به این مساله ، به این نتیجه می رسیم که مقتضای حکمت الهی این است که راه دیگری ورای حس و عقل برای شناختن مسیر تکامل همه جانبه، در اختیار بشر، قرار دهد تا انسانها بتوانند مستقیماً یا با وساطت فرد یا افراد دیگری از آن، بهره مند شوند. و آن همان راه وحی است که در اختیار انبیاء (علیهم السلام) قرار داده شده و ایشان بطور مستقیم، و دیگران بوسیله ایشان، از آن بهره مند می شوند و آنچه را برای رسیدن به سعادت و کمال نهائی، لازم است فرا می گیرند.(ر.ک: آیت الله مصباح یزدی، آموزش عقاید، ص 178) ب – از دیگر اهداف عالی پیامبر صلّی الله علیه و آله اقامه عدل و قسط است. «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَأَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَالْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیْهِ بَأْس شَدِید وَمَنافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللّهَ قَوِىّ عَزِیْز== ما پیامبران خود را با دلایل روشن (برای هدایت مردم) فرستادیم و همراه آنان میزان (مقیاس سنجش حق و باطل) نازل کردیم تا مردم اصول عدالت را به پا دارند، و آهن را آفریدیم، که در آن قدرت بزرگ و منافعی برای مردم هست و اینها برای این است که آنهایی را که خداوند و پیامبران او را نادیده یاری می کنند مشخص سازیم. خدا توانا و با قدرت است» (الحدید ، آیة 25) می دانید پیامبران و سفرای آسمانی برای چه منظوری برانگیخته شده اند آیا هدف از بعثت آنها فقط این بود که مردم را به خداپرستی دعوت کنند و بت پرستی را بکوبند یا هدف این بود که در هر عصری به بربریت و جاهلیت خاتمه دهند و تمدن صحیح انسانی به وجود آورند و یا مردم را به یک سلسله اصول اخلاقی و مقررات اجتماعی آشنا سازند، تا مردم روابط زندگی خود را روی آن اصول استوار نمایند. در پاسخ این سؤالات باید گفت پیامبران برای یک هدف جامع تر و کلی تر از آن چه گفته شد برانگیخته شده اند و هرکدام از اهداف نامبرده، جزئی از آن هدف وسیع وکلی اند. و این هدف کلی ووسیع، همان برقراری عدل و تعادل در تمام شؤون فردی و اجتماعی زندگی بشر است و این هدف به یک معنا زیربنای تمام اهداف دیگر و درخت تناوری است که بقیه، شاخه هایی از آن هستند و همگی از این نقطه سرچشمه می گیرند و به یک معنا، جامع میان همه آنهاست و انحراف از خداپرستی و یا انحراف از تمدن صحیح انسانی و اصول اخلاقی و مقررات اجتماعى، همگی انحراف از اعتدال و اقامه عدل و داد می باشد. در آیه مورد بحث، این هدف وسیع با الفاظ (اقامه قسط) بیان شده است و (قسط) به معنای تقسیم و تقسیط و پخش می باشد؛ یعنی هرچیزی را در جای خود به کار بردن و هر شیء را در محل شایسته خود قرار دادن، چنان که از مدت ها پیش عدل را نیز به همین معنا تفسیر کرده اند و گفته اند: «العدل یضع الأشیاء موضعها؛ عدالت این است که هر چیزی در جای خود قرار بگیرد و نظمی که شایسته هر موجودی است به وجود آید» بنابر این هدف پیامبران تنها عدالت در دستگاه دادگستری و محاکم قضائی نیست، بلکه عدالت در دادگستری و بررسی پرونده های حقوقی و جزائی یکی از شاخه های عدل اجتماعی است. هدف پیامبران این است که، عدالت در تمام شؤون زندگی مراعات شود: عدالت در محیط تعلیم و تربیت، در محیط دادگسترى، در محیط کسب و کار، در روابط زناشویی و در کلیه امور فردی و اجتماعى، حتی در امور روحی وروانی و مسائل مربوط به عبادت و پرستش و در آن چه بشر در زندگی خود با آن روبه رو ست؛ مثلاً این که پیامبران، به خداپرستی دعوت و با بت پرستی مبارزه نموده اند از این جهت است که خداپرستی یکی از شاخه های عدالت و بت پرستى، انحراف از جاده عدالت و مصداق ظلم و ستم به ساحت مقدس کبریایی است؛ زیرا پرستش، حقّ مسلم و انحصاری اوست و سلب این حقّ مسلم از وی و پرستش مصنوعات او، عملاً انحراف از اصل عدالت به شمار می رود و لذا می فرماید:«… إنَّ الشِّرْکَ لَظُلْم عَظِیم== شرک و دوگانگی ستمی بزرگ است»( لقمان، آیة 13) (ر.ک:http://www.tebyan-zn.ir) در پایان چند نمونه از آیات را را که اهداف متعدد پیامبران را ذکر کرده است؛ نقل می کنیم که مطالعه انها نیز می تواند مفید باشد: 1ـ تعلیم و تزکیه مردم هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الأُْمِّیینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَ یزَکیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْکتابَ وَ الْحِکمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ(جمعه/2) 2ـ ایجاد قسط و عدل لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکتابَ وَ الْمِیزانَ لِیقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ[حدید/25.} 3-آزادی انسان ها از قید اسارت وَ یضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الأَْغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیهِمْ[اعراف/157} 4ـ رفع اختلافات مردم کانَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکتابَ بِالْحَقِّ لِیحْکمَ بَینَ النّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ(بقره/213) 5ـ تشویق و تهدید انسان ها وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلاّ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ[انعام/48}
آیا تمام علوم بشرى در قرآن موجود است؟
آیا تمام علوم بشرى در قرآن موجود است؟ رطب و یابس در کتاب خداى سبحان، قرآن کریم را «کتاب مبین» معرفى مى کند«قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ»:؛ (مائده (5)، آیه 15) در آیات گوناگون، آنچه که پیامبران آورده اند، به عنوان کتاب منیر و مبین وصف شده است: « «جاؤُ بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ الْکِتابِ الْمُنِیرِ؛ (آل عمران (3)، آیه 184) در جاى دیگر مى فرماید: ««لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فِى کِتابٍ مُبِینٍ؛ (انعام (6)، آیه 59)؛ یعنى، هیچ تر و خشکى نیست، مگر آنکه در کتاب مبین آمده است. مقصود از «رطب و یابس – «به قرینه قبل و بعد آیه – علم همه اشیا است؛ چنان که در آیه دیگر مى فرماید: « «ما فَرَّطْنا فِى الْکِتابِ مِنْ شَیْ ء؛ (همان، آیه 38)؛ یعنى، هیچ چیزى در کتاب الهى فروگذار نشده و همه امورى که در سعادت بشر دخالت دارد، بیان شده است. در این زمینه احتمالات و دیدگاه هاى چندى وجود دارد: منظور از «کتاب مبین» در آیه 59 سوره «انعام» علم الهى یا لوح محفوظ است و «کتاب» در آیه 38 همان سوره «اجل» است، نه قرآن مجید. در بعضى از روایات نیز «کتاب مبین» به «امام مبین» معنا شده است.الزرکشى، بدرالدین محمد بن عبداللَّه، تفسیر البرهان فى علوم القرآن، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، (قاهره: دار احیاء الکتب العربیه)، ج 1، ص 529. منظور از «کتاب» همین قرآن است، به لحاظ باطن والاى آنکه «ام الکتاب» است؛ زیرا همه حقایق در آن نهفته است و انسان کامل به آن دسترسى دارد. 3.منظور از کتاب قرآن است و در مراتب مختلف آن، همه امور دین و دنیا موجود است. 4. منظور از «کتاب» همین قرآن – در همه مراتب آن – است؛ لیکن مراد از همه چیز، اصول و کلیاتى است که بر اساس آن، دانش ها و معارف مختلف را مى توان بنیان نهاد و رشته ها و گزاره هاى گوناگون علمى را تولید کرد. 5. منظور از کتاب، قرآن در همه مراتب آن است؛ لیکن مراد از همه چیز، جامع بودن قرآن نسبت به تمامى معارف و دستوراتى است که در جهت هدایت بشر و نیل به سعادت او مؤثر است. این مجموعه مشتمل بر عقاید، جهان بینى، آموزه هاى اخلاقى و دستورات عملى جامعى در حوزه روابط چهارگانه انسان (رابطه با خدا، دیگران، خود و جهان) است. در این انگاره هدف اصلى قرآن، بیان حقایق دینى و هدایت گرانه بشر است. این انگاره مانع از آن نیست که بعضى از حقیقت هاى علمى، با دقایق و لطایف اعجازآمیزى، در قرآن وجود داشته باشد؛ لیکن بیان این امور، هدف اصلى قرآن نیست و ادعاى جامع بودن همه علوم و دانش هاى تجربى را ندارد. وجود این گونه از گزاره هاى علمى در این کتاب مقدس، فوایدى دارد؛ از جمله: الف. نشان دادن آیات تکوینى الهى و هموارسازى خداشناسى از طریق آن؛ ب. اعجاز علمى و اثبات الهى و آسمانى بودن قرآن مجید؛ ج. انگیزش حس کنجکاوى و خردورزى انسان؛ د. الهام بخشى در حوزه معارف بشرى و زمینه سازى رشد و شکوفایى علمى مسلمین؛ ه. اثبات پاره اى از حقایق دینى چون معاد و … از طریق گزاره هاى علمى. به نظر مى رسد این دیدگاه پذیرفتنى است و با بعضى از دیدگاه هاى پیشین نیز قابل جمع است. علامه طباطبایى همین دیدگاه را اختیار کرده و در ذیل آیه « «وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ ءٍ؛ (نحل (16)، آیه 89) مى نویسد: «ظاهراً مراد از «کل شى ء» هر چیزى است که به هدایت مربوط باشد. هر چه که مردم در مورد مبدأ، معاد، اخلاق فاضله، شریعت هاى الهى، قصص و موعظه ها احتیاج دارند، قرآن به آن هدایت و بیان کرده است و ما از ظاهر قرآن و مقاصد آن، همین مطلب را متوجه مى شویم. اما در روایات نقل شده است که در قرآن، علم گذشته و آینده، تا قیامت موجود است. اگر این روایات صحیح باشد، منظور از «تبیان» اعم از دلالت لفظى است. پس شاید اشاراتى از غیر طریق دلالت لفظى دارد و اسرارى را کشف مى کند که فهم عرفى، به آنها راهى ندارد«. ر.ک: المیزان فى تفسیر القرآن، ج 14، ص 325. جهت آگاهى بیشتر نگا: رضایى اصفهانى، محمد على، پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، (قم: انتشارات کتاب مبین، چاپ سوم، 1381).
راهبردهای قرآنی در تربیت انسان
« قلمرو قرآن در عرصه تربیت » قرآن تا چه اندازه پاسخگوی نیاز های تربیتی ما است ؟ این سوال مبنایی و بسیار مهمی است که پاسخگویی به آن نیازمند دانستن مقدماتی علمی و تخصصی در حوزه ی مفهومشناسی تربیت، مبانی، اصول، روش ها، و اهداف از نظر گاه قرآن است . مفهوم شناسی تربیت: مقصود از تربیت کشف قانونمندی های حاکم بر قوا و استعدادهای انسان است. جریان تربیت میکوشد استعدادهای بالقوه انسان را با ایجاد زمینه های مناسب به فعلیت برساند تا انسان مظهر فضائل اخلاقی شود. برای درک این تعریف از تربیت باید آن را از دو دانش مشابهش متمایز ساخت. این دو حوزه از دانش عبارتند: علم نفس فلسفی و اخلاق . تمایز حوزة تربیت از دانش های مشابه آن -1 علم النفس فلسفی که در آن ساحت های وجود انسان مطرح می شود. این دانش به معرفی قوا و استعدادهای انسانی میپردازد.به طور مثال در بحثهای انسان شناسببی قرآنی گفته میشود انسان دارای قوای شهوت ،غضب ،عقل و…است.شهید مطهری در آثارشان می فرمایند :انسان دارای دو من است. بن سِفلی و من عِلوی (دانی و عالی)، که هریک از این من ها دارای استعدادهایی هستند. انسان در تربیت از زمینه هایی استفاده میکند تا این اسبتعدادها به فعلیت برسند. اما چالش اساسی و مهم در این است که کدامیک از استعدادها باید به فعلیت برسند؟ عده ای گمان میکنند تنها باید استعداد های من عالی به فعلیت برسد ولی اسلم معتقد است همه ی استعدادها باید به فعلیت برسند اما استعدادهای من دانی در حکم وسیله ای برای رشد و شکوفایی من عالی هستند .به بیان دیگر اینکه اصالت در اسلام با استعدادهای من عالی است و استعدادهای من دانی وسیله هستند. اگر استعدادهای من سِفلی، فعلیت یابند، باید در راستای من عِلوی باشد. و این تفاوت تربیت اسلام با تربیت سکولار است. پس در انسان شناسی و علم النفس فلسفی، فقط قوای انسانی را می شناسیم ولکن چگونگی فعلیت دادن آن ها دیگر در حیطه علم تربیت است و نه علم النفس… -2 اخلاق اخلاق جمع خلق و به معنای ملکات نفسانی است. بعضی از ملکات فضائل و بعضی دیگر رذائل هستند. اگر انسان به پرورش رذائل خود بپردازد اخلاق او رذیله محور می شود و اگر به پرورش صفات و فضائل خود بپردازد اخلاق و فضیلت محور می شبود. در علم اخلاق بایدها و نبایدهای تربیتی مطرح می شود، یعنی کدام تربیت ما را به رذیلت می رساند و کدام به فضیلت. اکنون این تعریف از تربیت معنا مییابد که : وظیفه اصلی تربیت بوجود آوردن زمینه ها و عواملی است که موجب پرورش استعدادهای بالقوه من عالی شود. در مجموع می توان گفت که نباید هیچ یک از این سه حوزه دانش با یکدیگر خلط شوند و لازم است تعریف و کارکرد آنها به طور جداگانه وبه صورت دقیق یاد گرفته شود.کار علم نفس شناسایی قوا و کار اخلاق تشخیص فضائل و رذائل و کار تربیت به فعلیت رساندن فضائل بالقوه است. ارکان نظام تربیتی · نظام تربیتی دارای چهار رکن می باشد که عبارتند از:مبانی، اصول، روش ها، اهداف هر نظام تربیتی مجموعه ای از گزاره های منظمی است در حیطة تربیت که حول محور این چهار رکن است. 1. مبانی ریشه و اساس هر نظام تربیتی را مبانی آن شکل می دهند. مبانی به معنای بنیاد فکری است که تربیت بر آن استوار است. که این مبانی و بنیادهای فکری در باب تربیت در سه حوزه هستی شناسی، انسان شناسی و معرفت شناسی قابل بررسی است. 1 هستی شناسلی -1 درمباحث هستی شناسی به سوالتی چون آیا جهان هستی قلمرو روحانی دارد یا آنکه واقعیت مادی است؟ منشا جهان چیست؟ آیا جهان در ذات خود هدفمند است یا آنکه ما خود اهداف را می آفرینیم؟ پاسخ می دهد. در حالی که فرد ایدئالیسم واقعیت را به صورت غیر مادی و روحانی می داند، رئالیست ها آن را به صورت نظامی از اعیان در نظر می گیرند. اگرهدف شما در تربیت بگونه ای باشد که بخواهید استعدادهای من عالی را به فعلیت برسانید تا به حیات طیبه برسید. این زمانی میسر خواهد بود که شما در هستی شناسی خود برای جهان ساحت های مختلفی چون ملک و ملکوت را قائل باشید. 2-1 معرفت شناسی در معرفت شناسی بنیادهای معرفت تعریف می شود. سوال های مهمی که در این حوزه مطرح می شود عبارتند از: راه دستیابی به معرفت کدام است؟ معرفت خود را از جهان بر کدام فرایند شناخت بنا کنیم؟ خاستگاه ادعاهای ما درباره معرفت چیست؟ وحی الهی، شواهد عینی، تجربه های شخصی و ذهنی ؟ به طور مثال کسی که در باب معرفت شناسی معتقد به پلورالیزم است و معتقد است معیاری برای کشف معرفت صحیح از ناصحیح وجود ندارد، اگر باهمین معرفت شناسی وارد عرصه تعلیم و تربیت شود، نمی تواند بین نظام خانواده و نظام همجنس بازی تفاوتی قائل شود، زیرا معیاری برای درست و نادرست بودن معرفت قائل نیست. 3-1 انسان شناسی تعریف از انسان اساس علوم انسانی را شکل می دهد هر نظام تربیتی تعریفی از انسان ارائه داده است. خدا در قرآن زمانی که می خواهد انسان را معرفی کند به بعد غریزی و حیوانی وفطری او اشاره می کند. در توصیف انسان در قرآن تعابیر مختلفی وجود دارد. فقط در باب نفس در قرآن کریم شش مرحله ذکر شده است: نفس لوّنامه، نفس مزیّننه، عاقله، مطمئنه، راضیه، مرضیه. قرآن در یک جا می گوید: صدر(حشر: 9) یک جا قلب(رعد: 28 )، فواد(ابراهیم 37 ) نفس(انعام: 93 )و…دیده می شود که هر یک از این تعابیر کارکرد مخصوص خویش را انجام می دهد. مثلًا حزن و فرح را به صدر نسبت داده اند و ایمان و کفر را به قلب. لازم است که هر یک از آنها بررسی و تحقیق شود و تفاوت های آن مشخص گردد. کاری که باید صورت گیرد آن است که یک نظامی برای انسان از قرآن استخراج شود. قرآن در هر سه مبانی ذکر شده برای تربیت، مباحث کاملی دارد. اگر حکمت متعالیه، متعالی می شود، از برکت قرآن و سنت است والّا آن هم مانند حمکت مشائ می شد. مطلبی که مسلّم است، این است که قرآن و عترت در بحث مبانی تربیتی، حداکثری است. -2 اصول اصول مجموعه ای از قواعد و دستورالعمل های کلی هستند که راهنمای عمل قرار میگیرند. -3 روش ها شیوه های جزئیتر برای ایجاد تغییرات مطلوب هستند و در واقع از قواعد کلی استخراج می شوند. این روشها هستند که می خواهند انسان را به فعلیت برسانند تا انسان را به اهداف اسلامی(رکن چهارم) برسانند. -4 اهداف پاره ای از واژه های قرآنی به نحوی به کار رفته است که ناظر به هدفها است. یعنی نشانگر وضعیت هایی در رابطه با انسان ها است که باید آنها را متحقق نمود. مهمترین واژه های نشان دهنده هدف در قرآن به شرح زیر است : رشد(بقره: 186 ) طهارت(مائده: 8) حیات طیبه (نحل : 97 )هدایت ( فتح: 20 ) عبادت(ذاریات : 56 ) و… اینها اهداف تربیت در قرآن است خود این اهداف یکسان و در یک مرتبه قرار ندارند. به طور مثال ممکن است رشد در مرحله ای و عبادت در مرحله دیگر قرا ربگیرد. اهداف تربیتی را می توان به سه دستة؛ اهداف ابتدایی، اهداف متوسط، اهداف نهایی تقسیم نمود. در بحث اهداف شاخص ها خیلی مهم هستند. آیا جامعه ما بر اساس شاخص قرآنی به طهارت نزدیک شده است و یا از آن دوری می جوید و… این شاخص ها هم باید قرآنی باشند، نمی شوداهداف را از قرآن گرفت و شاخص ها را از غرب. قرآن در حوزه مبانی و اصول و روش ها و اهداف به صورت وسیعی سخن گفته است به طور مثال اصل تاثیر ظاهر بر باطن را در نظر بگیرید برای تحقق پیدا کردن این اصل قرآن در چندین جا تصریح به ایمان و عمل صالح می کند زیرا عمل صالح ظاهری دارد همین تغییر ظاهری اثر باطنی دارد و موجبببات تغییر باطن را نیز بوجود می آورد. برای مثال جریان های فرهنگی برای توسعه و گسترش عقاید خود ابتدا از نمادها استفاده میکنند. زیرا میدانند تغییر ظاهر به تدریج موجب تغییر باطن نیز میشود. اصل دیگری که در تربیت قرآنی داریم مداومت و محافظت است این اصل ناظر به خصیصه های از انسان است که آن را ظهور تدریجی شاکله می نامیم. برای تحقق این اصل روش هایی چون فریصه سازی را داریم به این معنا که باید اعمالی را مرتباً ح انجام دهیم و این اعمال تعطیبل بردار نیستند. واصول دیگری از این قبیل در اسلام وجود دارد ماننداصل عدالت در تربیت؛ تکلیف به قدر وسع و مجازات به قدر خطا. و اصل تذکّر که با موعظة حسنه تحقق می یابد. استفاده از روش اجتهادی در استخراج اصول و روش های قرآنی · چون یکی از مهم ترین اهداف اسلام تربیت انسان است قطعاً اصول و روش ها را باید از قرآن استخراج کبرده و به آن متمسک شد حال سوالی که مطرح می شود این است که آیا قرآن و روایات در اصول و روشها هم « علیک القران تبیان لکل شی و هدی و رحمه و بشرا للمسلمین حداکثری هستند یا نه؟ ثبوتاً ح و طبق ادلّه ای که کامل بودن دین اسلام را به اثبات می رساند، می گوییم بله. امّنا آیا انسان عادی مثل ما هم می تواند این روش ها را از اصول قرآنی و روایی استخراج کند یا خیر. چون تاکنون کسی این کار را انجام نداده، پاسخ این سئوال قدری مشکل است. مبانی و اهداف زیاد مطرح شده، ولی اصول و روش ها باید مثل اجتهاد، استخراج شود. چطور یک مجتهد با روش اجتهادی می رود و پاسخ های جدید از منابع استخراج می کند، همین روش اجتهادی در فقه، باید در همة علوم انسانی با دقت به کار برده شود. نباید سراغ روش های التقاطی رفت، روش های غربی مبتنی بر اصول آن هاست و اصولش هم مبتنی ببر مبانیشان است. مثلًا روش تربیتی ژان پیاژه، مبتنی بر فلسفه انتقادی کانت است. همة نظریه های تربیتی مبتنی بر یک نظریة فلسفی هستند. شما سعی کنید در یافتن روش های تربیتی مبتنی بر اصول قرآنی و روایی، به همان شکلی نظر بدهید که یک مجتهد نظر می دهند. یعنی نخست؛ کشف مبانی اجتهادی و سپس؛ کشف اصول از قرآن. سئوال را میتوانید از غرب بگیرید ولی پاسخ باید از قرآن پیدا شود. اینکه هبم سئوال و هم جوب را از غرب بگیریم و بعد به قرآن تطبیق و تحمیل کنیم، این روش می شود التقاط. اجتهاد در انسان شناسی امری الزامی و ضروری است. باید همة اینها در جهت هدف نهایی باشد که همان تعلیم و تزکیه است و چون هدف نهایی این است حتماً باید روی روش ها کار شود. روش هاى تربیتى: شیوه ها و راه کارهاى کاربردى است که انسان تربیت یافته را به اهداف تربیتى نزدیک مى سازد. متون دینى اسلام، شاهد گزاره هایى است که ارکان چهارگانه نظام تربیتى را بیان مى کند؛ یعنى مبانى، اصول، اهداف و روش هاى تربیتى را دربر دارد. پیش از بیان مبانى تربیتى اسلام، لازم است خوانندگان عزیز توجّه داشته باشند که اگر نظام هاى تربیتى متفاوت در جهان مشاهده مى کنند، به جهت اختلاف مکاتب فلسفى چون پراگماتیزم (پیرس، جیمز، دیویى)، رفتارگرایى (واتسون، اسلکینر)، اگزیستانسیالیزم (کى یرکگارد، هایدگر، سارتر، هوسرل، پونتى)، فلسفه تحلیلى (مور، رالل، ویتکنشتاین، آیره رایل)، مارکسیزم و فلسفه هاى شرق (هندى، چینى، ژاپنى، خاورمیانه، یهود، مسیحیّت و اسلام) است؛ 1 حتى امروزه، مباحث جدیدى چون زیبا شناسى و هرمنوتیک نیز در تعلبم و تربیت اثر مى گذارند و بسیارى از الگوهاى تدریس را متأثّر مى سازند. 2 مبانى فلسفى اسلام که در نظام تربیتى، نقش ایفا مى کنند عبارتند از: ؛( أ. ترکیب انسان از نفس و بدن و ظاهر و باطن و تأثیر آن ها بر یک دیگر (مؤمنون، 12 ب 14 ؛( ب. رشد تدریجى مادّى و معنوى انسان و سیر از مرحله ضعف به قوّت (مؤمنون، 12 ب 14 ؛( ج. بعد روحى و الهى انسان (ص، 72 ؛( د. نیازهاى طبیعى و مادّى انسان، مانند میل به غذا (ص، 81 )، غریزه جنسى (مائده، 3)، میل به استراحت (نبأ، 9 ؛( هب. نیازهاى روحى و معنوى انسان، مانند نیاز به امنیّت و ایمنى (حجر، 82 )، نیاز به آرامش (روم، 21 و. گرایش هاى فطرى و وجودى انسان، مانند خداگرایى (روم، 30 )، زیبا و جمال گرایى (نحل، 5 ب 6)، برترى جویى و ؛( عزّت طلبى (قصص، 83 )، و خلودگرایى (طه، 120 ؛( ز. شؤون نفس انسان مانند فطرت (روم، 30 )، عقل (یونس، 100 )، کرامت پذیرى (اسراء، 70 )، و قلب (بقره، 225 1. هواردا. اوزمن، و سموئل ام. کراور: مبانى فلسفى تعلیم و تربیت. 2. سیّدد مهدى سجادى: چند مبحث اساسى در فلسفه تعلیم و تربیت، ص 85 به بعد. ح. ویژگى هاى انسان مانند شهود (نجم، 11 )، اراده و اختیار انسان و تحوّنل پذیرى او از شرایط محیطى و اجتماعى، و تأثیرش بر آن ها. خداوند سبحان در آیات قرآن، ضمن بیان گرایش ها، نیازها، ویژگى ها، ابعاد و شبؤون انسبان، ببه جهتگیبرى هباى تربیتى آن ها سفارش مى کند و انسان را به اهداف متعالى فرامى خواند. مبانى پیشبگفته، منشبأ پیدایش اصول و روش هاى تربیتى است. ،( اهداف تربیتى اسلام عبارتند از: رشد (بقره، 186 )، حیات طیّبه (نحل، 97 )، طهارت (مببائده، 6)، هدایت (فتح، 20 عبادت (ذاریات، 56 )، تقوا (بقره، 187 )، قرب (کهف، 24 )، رضوان (حدید، 27 )، اقامه قسط (حدید، 25 )، فلح (اعببراف 69 )، تفکّر و تعقّل (بقره، 242 ) و تزکیه و تهذیب (مؤمنون، 4). همه این اهداف در عرض هم قرار ندارند. برخى در طول امورى دیگرند و با یک دیگر ارتباط طولى دارند؛ براى نمونه، رشد و هدایت (طه، 50 )، تقوا (آل عمران، 135 ) و قرب الهى (علق، 19 ) به صورت اهداف نهایى و بقیه، اهداف ابتدایى و متوسّط هستند. اصول و روش هاى تربیتى، حدوسط مبانى و اهداف تربیتى به شمار مى آیند. 3 اسلام به اصولى چون تغییر ظاهر، و تحول باطن سفارش مى کند؛ زیرا دو ساحتى بودن انسان یعنى نفس و بدن را که ظاهر و باطن است، به صورت مبناى نظام تربیتى پذیرفته و تحوّل تدریجى شاکله انسان نیز از مبانى انسان شناسى اسلام است که اصل مداومت و محافظت بر عمل را مى زاید به همین دلیل، در سوره معارج، آیه 23 ب 24 به مداومت بر نماز سفارش مى شود. تأثیر ،( و تأثّر شرایط محیطى و اجتماعى بر انسان، مبناى دیگرى است که اصول و قواعدى چون اصلاح شرایط (طببه، 97 مقاومت و تأثیرگذارى بر شرایط (مائده، 105 )، و دیندارى مستحکم (حج، 11 ) را به ارمغان مى آورد. مبناى زیباگرایى انسان، اصل آراستگى و فضل را پدید مى آورد و نیز مبناى رشد تدریجى انسان، اصلى چون عبدالت در روش هاى تربیتى را آموزش مى دهد. مبناى کرامت، به اصل عزت (منافقون، 8)، و مبناى عقل، به اصبل تعقّل ورزى (عنکبوت، 43 )، و مبناى خداپرستى، به اصل تذکّر، و مبناى ضعف انسان در مرحله اوّلیه رشد مادّى و معنوى، به اصل مسامحت (بقره، 186 ؛ توبه، 91 ) راه مى برد. این اصول، روش هایى را نیز به ارمغان مى آورند؛ براى نمونه: اصل تغییر ظاهر و تحوّل باطن <- روش هاى تحمیل و تلقین به نفس، دعوت به ایمان (اعراف، 180 ) و بینش ؛( در نظام هستى (بقره 270 و 271 )، و حقیقت انسان (فاطر، 15 . 3. ر.ک: خسرو باقرى: نگاهى دوباره به تربیت اسلامى، فصل 4 ؛( اصل مداومت و محافظت بر عمل <- روش فریضه سازى (نور، 1)، و روش محاسبه نفس (حشر، 18 اصل اصلح شرایط <- روش زمینه سازى مانند سوره مدثّر، آیه 31 که با زمینه سازى، یقین را براى اهل کتاب ؛( فراهم مى کند، و روش اسوه سازى (احزاب، 21 اصل استحکام در دیندارى <- روش مواجهه با نتایج اعمال (روم، 41 )، روش تحریک ایمان (توبه، 13 )، ،( اصل آراستگى و فضل <- روش آراستن ظاهر (مدثر 1 ب 4)، روش تزیین کلم الهى، روش عفو (ابراهیبم، 10 ؛( روش توبه (توبه، 118 )، روش تبشیر (عنکبوت، 36 )، و روش مبالغه در پاداش (شورى، 23 اصل عدالت در روش هاى تربیتى <- روش تکلیف به قدر وسع (طلق ، 7)، و روش مجازات به قدر (انعام، ؛(164 ؛( اصل عزّت <- روش ابراز توانایى ها و نعمت ها (نحل، 76 )، و روش تغافل (توبه، 61 ؛( اصل تعقّل ورزى <- روش تزکیه و تعلیم (جمعه، 1 ؛( اصل تذکّر <- روش موعظه حسنه (فصلت، 33 )، و روش عبرت آموزى (هود، 120 .( اصل مسامحت <- روش مرحله اى کردن تکالیف (روم، 39 در اسلام، روش هاى خاصّى نیز سفارش شده است؛ براى نمونه، احترام به زنان و دختران که در روایت آمده است: آن کس که ارزش و احترام دارد به زن احترام مى گذارد و فقط فرد پست و لئیم است که به زن اهانت روا مى دارد؛ 4 بنابراین، آگاهان به علوم تربیتى گواهى مى دهند که در قرآن و سنت، از ارکان چهارگانه نظام تربیتى سخن به میان آمده است و مى توان در این عرصه، از آن آموزه ها نظام سازى کرد؛ ولى این بدان معنا نیست که مسبلمان و متخصّیص تربیت اسلامى نباید از روش ها، الگوها و مهارت هاى تجربى در عرصبه مشاوره، آموزش و پرورش و… استفاده کند. انواع مهارت هاى آموزشى پیش از تدریس؛ و الگوهاى ضمن تدریس؛ روشهاى حفظ، تکرار، سخنرانى، پرسش و پاسخ، گردش علمى، الگوها و مهارت هاى آموزشى پس از تدریس، و انواع ارزشیابى از طریق مشاهده، انجام دادن کار، آزمون شفاهى، آزمون کتبى، آزمون هاى میزان شده،که با روش هاى علمى و آمارى تحصیل شده اند، 5 تا آن جا که با مبانى و اهداف نظام تربیتى اسلم، ناسازگار نباشد، قابل استفاده اند. . 4. على قائمى: اسلام و تربیت دختران، ص 32 5. حسن شعبانى: مهارت هاى آموزشى و پرورشى، انتشارات سمت. 6. حسین لطف آبادى: سنجش و اندازه گیرى در علوم تربیتى و روان شناسى. دکتر عبدالحسین خسروپناه
روشهای هنری و عرفانی در قرآن
- 1. روش هنری یکی از معجزات قرآن، فصاحت و بلاغت آن است. فصاحت و بلاغت که بخشی از هنر گفتاری و نوشتاری است، تمام آیات قرآن را د ربر می گیرد. علاوه بر این هنر که در همه آیات به کار رفته، حدود 1500 آیه نیز به قصه های قرآنی اختصاص یافته است. این آیات که در قالب 70 داستان آمده، عمدتاً شامل مسایل اعتقادی و جهان بینی است که به صورت داستان، پردازش شده است. از مقایسه تعداد فراوان این آیات با آیات انگشت شماری که به روش عقلی و فلسفی به بیان مسایل عقیدتی پرداخته اند می توان نتیجه گرفت که قرآن روش هنری را بر روش عقلی ترجیح می دهد. امروزه ده ها اندیشمند و فیلسوف غربی به این شیوه روی آورده اند؛ آثار: (راسل)، (سارتر)، و (بکت)، (کوندرا)، (کوئولو)، و ده ها نویسنده مشهور دیگر، مؤید این مدعاست. افزون بر استفاده از <رمان> در بیان مسایل عقیدتی، امروزه از قالب های مانند: فیلم های سینمایی، هنرهای تجسمی، کارتون و … برای ترویج این افکار استفاده شایانی می شود. کارتون هایی نظیر <دو قلوهای افسانه ای>، <پینوکیو>، <بابا لنگ دراز>، <ای کیوسان>، <نانوک> و ده ها کارتون دیگر که از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش می شود هر کدام بیان کننده تفکر، فرهنگ، عقاید، مذاهب و مکتب های خاصی است. کارتون دوقلوهای افسانه ای، در واقع چکیده ای از حرف یوگاست؛ او می گوید: اتحاد دو ناهمجنس و تمرکز آنان، قدرت می آورد. کارتون پیناکیو، بیان کننده یک دوره سیر و سلوک و عرفان مسیحی است و کارتون ای کیوسان، تداعی کننده عرفان یوگاست. البته روش های هنری بسیار متنوع اند. قرآن می فرماید: وقتی حضرت موسی مأمور شد به قصر فرعون برود و پیام الهی را به او برساند، گفت: <خداوندا! برادرم هارون را با من بفرست؛ زیرا که او از من فصیح تر است>. به فرموده آیت الله جوادی آملی: این آیه، اهمیت هنر را در تبلیغ دین می رساند و هنر منحصر در فصاحت نیست.(نقل به مضمون) وقتی وجود 500 آیه فقهی در قرآن، الهام بخش روش های اجتهاد می شود، آیا نباید وجود 1500 آیه داستانی، ما را به توجه بیشتر نسبت به این روش سوق دهد؛ البته تعدادی افراد کج سلیقه ممکن است این روش را دون شأن خود بدانند؛ ولی به هر حال خداوند این روش را برگزید و بی شک انتخاب او انتخابی اَحسن است. 2. روش عرفانی از روش های به کار رفته در قرآن کریم، روش عرفانی است. آیاتی که به صورت خاص دلالت بر مسائل عرفانی دارد و حدود 300 آیه است. آیه ﴿واعلموا ان الله یحول بین المرء و قلبه﴾ از این آیات است. البته ادعیه اهل بیت مانند: مناجات شعبانیه، دعای عرفه، مناجات خمس عشر، دعاهای صحیفه سجادیه و … همه منابعی هستند که عرفان ناب با زیباترین بیان در آنها موج می زند؛ ولی متأسفانه با وجود ده ها شرح و حاشیه بر <عروه> که به صورت سنت در آمده است برای بعضی از این دعاها حتی ترجمه روان و مناسبی هم وجود ندارد تا چه رسد به شرح و تفسیر! مسائل عرفانی به خاطر زیبایی های معنوی، از جذابیت منحصر به فردی برخودارند، اگر کتاب مثنوی معنوی مولانا در کشوری مانند آمریکا پرفروش ترین کتاب سال می شود بخاطر علاقه ای است که در نهاد بشر نسبت به زیبایی های معنوی به ودیعت نهاده شده است؛ با این وجود متأسفانه جای این مباحث شورانگیز و انسان ساز خالی است و این بخش از آیات قرآن از مهجورترین آیات قرآنی است.