اثنی عشری
سؤال: واژه شیعه به چه معنایی است و از چه زمانی رواج یافته است؟
سؤال: واژه شیعه به چه معنایی است و از چه زمانی رواج یافته است؟ جواب: واژه شیعه در کتابهاى لغت به معنى پیرو، هوادار، حزب و دسته آمده است. این کلمه به همراه مشتقاتش هشت بار در قرآن در معانى لغویش به کار رفته و خداى متعال حضرت ابراهیم خلیل را از پیروان حضرت نوح معرفى کرده و مى فرماید: «و انّ منْ شیعته لابراهیم، إذْ جاءَ ربّه بقلب سلیم»(1). شیعه در اصطلاح به پیروان حضرت امیر(علیه السلام) و اهل بیت پیامبر اطلاق مىگردد. در نیمه نخست قرن اوّل از پیروان و هواداران حضرت على(علیه السلام) با عنوان شیعة علیّ(علیه السلام) یاد مى شد و این لفظ در مقابل شیعة عثمان بود که به طرفداران عثمان اطلاق مى گردید. در أشعار و رجزهاى جنگ جمل و صفین اصطلاح «أنا على دین علىّ(علیه السلام)» و «أنا على دین عثمان» نیز به کار رفته است. کم کم در طول تاریخ لفظ شیعه با پیروان حضرت امیر(علیه السلام)مترادف گردید و واژه عثمانیّه بر هواداران عثمان و امویان اطلاق گردید.(2)
گردآورنده:محمدحسین قاسمی شیری پی نوشت: (1) – سوره صافات، آیه 83 – 84. (2) – گردآوری از کتاب: درسنامه تاریخ و عقائد اسماعیلیه، مهدی فرمانیان،
زیدیه
1. همه چیز در مورد زیدیه
تعریف مذهب زیدیه از جمله مذاهب شیعه به شمار میرود که پیروان آن همچون دیگر شیعیان پس از پیامبر اسلام(ص) به امامت علی بن ابیطالب(ع) و فرزندان ایشان و مرجعیت اهلبیت معتقدند.
آنان پس از اعتقاد به برحق بودن و امامت علی(ع) بعد از پیامبر، و امامت حسن(ع) و حسین(ع)، امامت را منحصر در فرزندان آن دو می دانند و معتقدند هر کدام از ایشان که دارای شرایط باشد و مردم را به امامت خود دعوت کند و علیه ظلم و ستم قیام نماید، امام خواهد بود. به همین دلیل، آنان پس از امام حسین(ع) به امامت زید بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب(ع) معتقدند و خود را پیرو او میدانند.
حاکم ابوسعد محسن بن محمد جشمی (متوفای 494 ق)، یکی از شخصیتهای زیدیه ایران در قرن پنجم، میگوید: عقیده محوری مذهب زیدیه برتری علی بن ابی طالب(ع) بر دیگر صحابه و اعتقاد به اولویت ایشان در امامت است. آنان پس از امام حسن و امام حسین(ع)، امامت را در دو بطن (نسل آن دو امام) منحصر میدانند و در نظر آنان استحقاق امامت با دعوت و فضل خواهد بود نه با وراثت. همچنین آنان معتقد به وجوب خروج بر حاکمان ظالماناند و همچون معتزله به توحید و عدل و وعد و وعید، قائلاند.2 عبدالله بن زید عنسی(متوفای 667 ق)،
یکی از شخصیتهای زیدیه یمن در قرن هفتم، میگوید: زیدیه اصحاب زید بن علی(ع) هستند، همان گونه که شافعیان اصحاب شافعی و حنفیان اصحاب ابوحنیفهاند. و اصحاب انسان کسانیاند که همراه اویند و او را در دین و گفتار دوست میدارند و از خواستههای او پیروی میکنند و دوری از او را نمیپسندند.3 امام زیدیه یمن، مهدیلدینالله احمد بن یحیی مشهور به ابنمرتضی(متوفای840 ق)، نظری متفاوت دارد. او در تعریف زیدیه میگوید: زیدیه به زید بن علی(ع) منتسباند و همگی به امامت او معتقدند، هر چند در فروع بر مذهب او نباشند، و این بر خلاف شافعیان و حنفیان است که به دلیل پیروی از ابوحنیفه و شافعی در فروع، به آن دو منتسب میشوند.
به نظر نمیرسد که دیدگاه این دو شخصیت زیدی با هم تفاوتی اساسی داشته باشند، چرا که آنچه مورد نظر عنسی بوده، تنها مشابهت میان زیدیه و مذاهب فقهی اهلسنت، در اصل پیروی از امامان خود بوده است، در حالی که ابنمرتضی میخواهد بگوید: زیدیه، به دلیل تقلید در مسائل فقهی، به زید بن علی(ع) منتسب نیستند، بلکه اعتقاد به امامت اوست که موجب صدق این نام میشود.
2. پیدایش پس از شهادت امام حسین بن علی(ع)،
شیعیان به چند گروه تقسیم شدند و در حالی که بسیاری از آنان به امامت امام زین العابدین علی بن حسین(ع) اعتقاد داشتند، گروه دیگری محمد، فرزند امام علی(ع)، مشهور به ابنحنفیه، را امام خود دانستند. این گروه به «کیسانیه» شهرت یافتند. گروه سوم، شیعیانی بودند که گویا اعتقاد به امامت امام معینی نداشتند و بر آن بودند که امامت در آن گروه از فرزندان فاطمه(س) استمرار خواهد یافت که دارای شرایط معینی باشد، از جمله آنکه بر علیه ستمگران و ظالمان خروج نماید. این گروه، پس از آنکه زید بن علی بن حسین(ع) در دوران حکومت هشام بن عبدالملک اموی دست به قیام زد، گرد او جمع شدند و او را امام خود دانستند و زیدیه نام گرفتند.5 زید بن علی بن حسین بن علی بن أبیطالب(ع) در سال 75 هجری ق، در مدینه متولد شد و پس از طی مراتب کمال و تربیت در دامان امام سجاد(ع) و برادر بزرگتر خود امام باقر(ع) عاقبت در سال 122 هجری در قیامی خونین در کوفه بر دستگاه خلافت جائر اموی شورید و به شهادت رسید.6 و از آن پس علویان بسیاری با الهام از قیام او که خود ملهم از قیام امام حسین(ع) در عاشورای 61 هجری ق، بود؛ در جای جای سرزمینهای اسلامی دست به قیام و مبارزه زدند و مکتبی با نام زیدیه شکل گرفت که گروه قابل توجهی از شیعیان در مراکز عمده جهان اسلام خود را پیرو آن میدانستند. 3.تاریخ 1.
3. مرحله شکلگیری، (قرن دوم هجری)
زید بن علی بن الحسین(ع) در محرم سال 122 هجری ق، در کوفه به شهادت رسید. با فاصله اندکی، فرزندش یحیی پرچمدار مبارزه با بنیامیه شد و در خراسان دست به قیام زد. ولی حرکت او نیز در سال 125 یا 126 ق، سرکوب شد و یحیی به شهادت رسید. قیام یحیی بن زید و شهادت او، آغازی بر روند فروپاشی نظام اموی و پس از آن روی کار آمدن عباسیان در سال 132 بود.7 در ادامه و پس از سلطه ظالمانه بنیعباس، علویان همچنان به مبارزات و قیامهای خود ادامه دادند و زیدیه نیز بر محور آنان جمع شدند و به امامت آنان اعتقاد داشتند. مهمترین امامان زیدیه، پس از زید بن علی(ع) و فرزندش یحیی که تا پایان قرن دوم در طول بیش از نیم قرن، دست به قیام زدند و به عنوان امامانی جامع شرایط برای زیدیه مطرح بودند،8 عبارت اند از: ـ محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب(ع)، معروف به نفس زکیه که در سال 145 ق، و در زمان خلافت منصور عباسی در قیامی خونین در مدینه به شهادت رسید. ـ ابراهیم بن عبدالله، برادر نفس زکیه، که او نیز به دنبال قیام و شهادت برادرخود در عراق قیام کرد و در همان سال به شهادت رسید. ـ حسین بن علی بن حسن بن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب(ع) معروف به شهید فخ که در سال169 ق، در زمان خلافت هارون عباسی در مکه مکرمه قیام کرد و در منطقهای به نام فخ به شهادت رسید. ـ یحیی بن عبدالله، برادر دیگر نفس زکیه، که پس قیام شهید فخ و مشارکت در آن، در منطقه دیلم در شمال ایران دست به قیام و شکل دادن حرکتی جدید زد، ولی به زودی توسط هارون خلیفه عباسی دستگیر شد و به زندان افتاد و در زندان درگذشت. ـ ادریس بن عبدالله، برادر چهارم نفس زکیه نیز پس از جان در بردن از واقعه فخ، به مغرب دور گریخت و در آنجا با کمک برخی صاحب نفوذان مخالف حکومت عباسیان، تشکیل حکومت داد و پایهگذار حکومت ادریسیان، به عنوان اولین حکومت با گرایش زیدی، شد؛ حکومتی که پس از او نیز سالها ادامه یافت و از نسل او در آن دیار حکومت کردند.9 ـ محمد بن ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب(ع)، معروف به ابن طباطبا، که در سال 199 ق، در زمان مامون عباسی در قیامی که ابوالسرایای سرّی فرماندهی آن را بر عهده داشت به عنوان امام زیدیه مطرح شد. وی در اثنای قیام در همان سال بر اثر بیماری درگذشت. همزمان با اوجگیری مبارزات زیدیه در قرن دوم، برخی نظریهپردازان و متکلمان زیدی نیز متاثر از جو حاکم بر آن دوره، به طرح مباحث مختلف کلامی روی آوردند و نظریات آنان موجب پیدایش نخستین دسته بندیها در میان زیدیه شد. این اختلافات بیش از هر چیز به بحث امامت و رهبری جامعه باز میگشت. زیرا آنان در اصول کلی مورد اختلاف متکلمان آن دوره و مباحثی همچون توحید و نفی تشبیه و تجسیم و بحث عدل الهی و نفی جبر، دیدگاههای تقریبا یکسانی ارائه میکردند و اختلاف چندانی نداشتند. مهمترین فرقههای زیدیه در این مقطع عبارت بودند از: جارودیه، صالحیه و سلیمانیه.10 2. 3. مرحله تثبیت و تشکیل حکومت (قرن سوم هجری) قیامهای متعدد و متنوع زیدیه علیه دستگاههای اموی و عباسی در جای جای جهان اسلام تا اواسط قرن سوم هجری ادامه داشت، ولی معمولاً این قیامها جز در مواردی معدود که با موفقیتهای مقطعی و موقت همراه بود،11 در سایر موارد قرین توفیق نبود و به شکست میانجامید. درست در همین مقطع و در نیمه نخست قرن سوم، شخصیتها و امامانی در میان زیدیه ظهور کردند که نقش بسیار مهمی در تدوین و احیای مجدد زیدیه به عنوان یک مذهب داشتند که در رأس همه قاسم بن ابراهیم، مشهور به قاسم رسّی (متوفای 246 ق)، و احمد بن عیسی بن زید (متوفای 247 ق)، قرار میگیرند. این شخصیتها اگر چه در مبارزات سیاسی خود موفقیتی کسب نکردند و مجبور به گوشهگیری شدند، ولی با تالیف کتابها و رسالههای متعدد و ارزشمندی به زیدیه به عنوان یک مذهب سر وسامان بخشیدند. شکلگیری جدید فکری در مذهب زیدیه، همزمان با پدید آمدن نقطه عطفی مهم در مبارزات سیاسی زیدیه در همین مقطع بود؛ چرا که از اواسط قرن سوم ق، به تدریج مبارزات سیاسی زیدیه وارد مرحله جدیدی شد و به جای شورشهای منطقهای علیه دستگاه خلافت، امامان زیدی بیشتر با قرار گرفتن در هرم قدرت و به دست گرفتن رهبری حکومتهایی در ایران و یمن مطرح میشدند. این حکومتها موفقیتهای جدیدی را برای تجربه سیاسی زیدیه به ارمغان آورد. این در حالی بود که پیش از این، حکومت ادریسیان در مغرب، تنها موفقیت پایدار در تجربه سیاسی زیدیه محسوب میشد. 1. 2. 3. دولت ادریسیان اشاره کردیم که ادریس بن عبدالله پس از همکاری با حسین فخی و شکست قیام او، به مغرب دورگریخت. او در سال 172 ق، پس از دعوت و بیعت قبایل آن منطقه، دولتی مستقل از دستگاه خلافت عباسی در آن سامان تأسیس کرد. در مورد دعوت ادریس آورده اند که او در یک مرحله داعی برادرش محمد نفس زکیه و در مرحله بعد داعی حسین فخی و در مرحله سوم داعی برادر دیگرش یحیی صاحب دیلم بود، و در نهایت وقتی خبر سرانجام کار یحیی به او رسید، دعوت به خود کرد و برای تاسیس دولت به «طنجه » رفت و پایه گذار اولین دولت زیدیه شد. در خصوص زندگی ادریس بن عبدالله و جانشینان او اطلاعات زیادی در اختیار نیست و منابع زیدیه نیز کمتر به آن پرداختهاند، ولی مسلّم است که ادریس پس از چند سال حکومت و احتمالاً در سال 177 ق، با دسیسه هارون الرشید مسموم شد و به شهادت رسید و پس از شهادتش، عدهای از فرزندان و نوادگان او دولت ادریسیان را تا بیش از دو قرن استمرار بخشیدند، و در مقطعی از قرن پنجم با کنار زدن امویان، بر اندلس نیز تسلط یافتند.12 2. 2. 3. دولت طبرستان و دیلمان اولین حضور پیشوایان زیدیه در ایران به قرن دوم ق، و به قیام یحیی بن زید بن علی(ع) در خراسان و پس از آن به نهضت یحیی بن عبدالله، برادر نفس زکیه، در منطقه دیلمان بازمیگردد که هیچ یک موفقیت پایداری پدید نیاورد. درسال 250 ق، حسن بن زید بن محمد بن اسماعیل بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابیطالب(ع)، معروف به داعی کبیر، با کمک مردم دیلم و طبرستان قیام کرد و اولین حکومت علویان زیدی را در شمال ایران تشکیل داد. این حکومت در طول چندین قرن با فراز و نشیبها و فاصلههای زمانی بسیار، تا قرن دهم هجری استمرار یافت. پس از وفات داعی کبیر در سال 270 ق، برادرش محمد بن زید که او نیز داعی خوانده میشد، جانشین او شد. محمد بن زید در سال 287 ق، در جنگ با سامانیان در گرگان کشته شد.13 منابع زیدیه در امام دانستن این دو برادر هماهنگ نیستند14 و اغلب آنان را واجد شرایط این مقام نمیدانند و از آنان به عنوان امام یاد نمیکنند.15 ولی زمانی که حسن اطروش، فرزند علی بن حسن بن علی بن عُمر بن زینالعابدین(ع)، معروف به ناصر کبیر، در سالهای پایانی قرن سوم و اوایل قرن چهارم ق، در همین منطقه حکومت را به دست گرفت، همه زیدیه بر مقام امامت او اتفاق نظر داشتند و او را به عنوان یکی از بزرگترین امامان خود شناختند. ناصر اطروش پایههای حکومت شیعی را در شمال ایران تحکیم کرد و دشمنان شیعه را سرکوب نمود و در سال 304 ق، در آمل وفات یافت و در همان شهر که مرکز فرمانروایی او نیز بود، به خاک سپرده شد و تاکنون قبر او به عنوان مزار مورد توجه است.16 پس از ناصر اطروش، فرزندان او با دیگر علویان و احیانا با خود بر سر حکومت درگیر شدند، ولی در میان جانشینان ناصر، حسن بن قاسم که از سرداران ناصر کبیر و از نوادگان امام حسن و معروف به داعی صغیر بود، موفقتر از دیگران حکومت زیدیه را رهبری کرد.17 پس از کشته شدن داعی صغیر در سال 316 ق، در آمل، حکومت زیدیه در شمال ایران به صورت منطقهای و پراکنده و احیاناً با درگیریهای داخلی و فترتهایی طولانی تا زمان بسط و گسترش حکومت صفویه بر همه مناطق ایران در قرن دهم، ادامه یافت. در این دوره، علاوه بر شخصیتهایی که از آنها نام بردیم، مهمترین امامان زیدیه که در این منطقه ظهور کردند عبارت اند از: ـ مهدیالدینالله محمد، فرزند حسن بن قاسم داعی صغیر، معروف به ابنداعی که در اواسط قرن چهارم در سال 353 ق، از بغداد به شمال ایران آمد و عهدهدار منصب امامت زیدیه شد و در سال 360 ق، وفات یافت.18 ـ مؤیدبالله ابوحسین احمد بن حسین بن هارون (متوفای 411 ق) از نوادگان امام حسن(ع) یکی از مهمترین امامان زیدیه به شمار میآید. وی نقش ویژهای در ترویج مکتب زیدیه و امامان زیدی حجاز و یمن، در شمال ایران داشته و احیاناً خود او نیز صاحب مکتب خاصی قلمداد شده است. آنچه مسلّم است او و برادرش ابوطالب متاثر از مکتب قاضی عبدالجبار (متوفای 415 ق) و دیگر بزرگان معتزله در آن دوران بودهاند.19 ـ ناطقبالحق ابوطالب یحیی بن حسین بن هارون برادر مؤیدبالله بود که پس از او به مقام امامت زیدیه نائل آمده و گویا تا سال 424 ق، در قید حیات بوده است. او همچون برادرش یکی از شخصیتهای مؤثر و مهم تاریخ زیدیه محسوب میشود که علی رغم ظهور در شمال ایران که به صورت سنتی پیرو تعالیم و مکتب ناصر کبیر بودند، تا حدود زیادی متأثر از مکتب معتزله و زیدیه حجاز و یمن بود.20 از ابوطالب و برادرش مؤیدبالله هارونی به دلیل نقش بارزی که در احیای مکتب زیدیه در قرن چهارم داشتند، به عنوان دو مجدد مذهب زیدیه در این قرن یاد شده است. ـ مستظهربالله مانگدیم21 احمد بن حسین، یکی دیگر از امامان حسنی زیدیه در شمال ایران است که با برادران هارونی معاصر بوده و بنابر برخی گزارشها در منطقه تحت نفوذ مؤیدبالله هارونی جانشین وی شده است. وی نیز با تأثیر پذیرفتن از معتزله و نوشتن تعلیقاتی مهم بر کتاب الاصول الخمسة، تألیف قاضی عبدالجبار معتزلی (متوفای 415 ق)، ادامه دهنده مکتب مؤیدبالله بود و گویا در سال 425 ق، در ری وفات یافته است.22 ـ موفقبالله حسین بن اسماعیل شجری گرگانی (متوفای 420 ق) و فرزندش مرشدبالله یحیی (متوفای 479 ق) نیز هر دو از امامان مطرح و بنام زیدیه در شمال ایران بودهاند.23 ـ احمد بن یحیی، نواده مؤیدبالله ابوحسین هارونی، یکی از آخرین امامان مطرح و مهم زیدیه در ایران است که به ابوطالب اخیر مشهور بوده و در آغاز قرن ششم در شمال ایران به مقام امامت زیدیه رسیده است. او برای اولین بار موفق شد که دامنه نفوذ خود را تا یمن امتداد داده، برای مقطعی به عنوان امام زیدیه در ایران و یمن شناخته شود. ابوطالب اخیر که از او به عنوان مجدد مذهب زیدیه در آغاز قرن ششم نام برده میشود، در سال520 ق، به دست فداییان اسماعیلی در شمال ایران به قتل رسید.24 همچنین امامان دیگری نیز در این فاصله و پس از آن تا پایان قرن ششم در شمال ایران ظهور کردهاند که به دلیل اهمیت کمتر آنان و رعایت اختصار، از ذکرشان چشم پوشی کردیم؛ با این توجه که اغلب وجهه سیاسی این امامان، بیش از تأثیرگذاری کلامی و عقیدتی آنان بوده است. زیدیه شمال ایران در قرنهای پنجم و ششم، علاوه بر دشمنان خارجی و حکومتهای غیر شیعی تابع خلفای عباسی، از سوی دو جریان عمده شیعی نیز تحت فشار سیاسی و عقیدتی بودند. از طرفی با گسترش مذهب امامیه اثناعشریه در ایران و به ویژه در مازندران، مناطق تحت نفوذ زیدیه در شمال ایران محدودتر میشد و از طرف دیگر اسماعلیان نزاری که قلعه الموت و برخی مناطق کوهستانی شمال ایران را مرکز فعالیتهای خود قرار داده بودند، رقابتی سرسختانه و خونین را با آنان آغاز کرده بودند. از اواسط قرن هفتم و پس از حمله و سلطه مغول بر ایران، برای حدود یک قرن کمترین اطلاعات و گزارشها را از زیدیه در ایران در اختیار داریم تا اینکه در اواسط قرن هشتم برای بار دیگر گزارشها از روی کار آمدن سلسله کیاییان زیدی مذهب در بخشهایی از شمال ایران و گیلان کنونی حکایت دارد که در راس آن ساداتی حسینی و زیدی مذهب قرار داشتند.25 ولی وجود شخصیتهای دارای شرایط و مدعی امامت در میان زیدیه شمال ایران، از قرن هفتم به بعد محل تردید است. آنچه مسلّم است آنکه پس از تسلط صفویان بر مناطق مختلف ایران و برچیده شدن حکومتهای محلی و از جمله حکومت کیاییان در گیلان، مذهب زیدیه نیز در این منطقه دوام نیاورده و به تدریج از میان رفته است و پیروان زیدیه نیز به تدریج به مذاهب دیگر و به ویژه به مذهب امامیه گرویدند.26 3. 2. 3. دولت یمن 1. 3. 2. 3. زیدیه یمن از آغاز تا قرن پنجم هادی یحیی بن حسین بن قاسم رسّی، متولد 245 ق، در سال 280 در یمن پایهگذار حکومتی مستقل به نام شیعیان زیدیه شد. از آن پس تا دوران معاصر، یمن و به ویژه بخشهای شمالی آن به پایگاه سنتی زیدیه تبدیل شد و امامان و شخصیتها و جریانات فکری بسیاری در آن منطقه ظهور کردند. پس از وفات هادی یحیی بن حسین در سال 298 ق، دو فرزند او به نامهای محمد ملقب به مرتضیلدینالله (متوفای310 ق) و احمد ملقب به ناصرلدینالله (متوفای 315 ق)، هر دو از امامان مهم زیدیه در یمن و ادامه دهنده راه پدر بودند.27 پس از وفات ناصر احمد بن یحیی، زیدیه در یمن دچار تفرقه و نزاعهای داخلی و درگیریهای شدید با اسماعیلیه شدند. در این مدت و تا اواخر قرن چهارم، نوادگان هادی به صورت پراکنده و بدون آنکه به مقام بالای امامت دست یابند، در آن سرزمین باقی ماندند و حکومت کردند. سرانجام در اواخر قرن چهارم، یکی از نوادگان قاسم رسّی، به نام قاسم بن علی عیانی و ملقب به منصوربالله، پس از مهاجرت از حجاز به یمن، به عنوان امامی مسلّم مطرح شد و برای بار دیگر روح تازهای به کالبد زیدیه در یمن دمید.28 پس از وفات منصوربالله قاسم بن علی در سال 393 ق، فرزندش حسین ملقب به مهدیلدینالله (متوفای 404 ق) جانشین او شد و به مقام امامت زیدیه نایل گشت. ولی در ادامه او به شخصیتی جنجالی در تاریخ زیدیه یمن تبدیل شد و پیروانی خاص به خود پیدا کرد که معتقد به غیبت و مهدویت او شدند و به نام حسینیه مشهور گشتند.29 در همین مقطع جدال فکری دیگری نیز در میان زیدیه یمن رو به گسترش بود و آنان را که همچنان خود را پیرو مکتب هادی میدانستند به دو دسته مُطَرَّفیّه و مخترعه30 تقسیم میکرد. 2. 3. 2. 3. زیدیه یمن از قرن پنجم تا قرن دهم ق پس از حسین بن قاسم عیانی، بار دیگر درگیریهای داخلی و خارجی بر اردوی زیدیه در یمن سایه افکن شد و با کشته شدن امام ناصرلدینالله ابوالفتح دیلمی در سال 444 ق، به دست اسماعیلیان یمن، آنان برای مدت یک قرن دوران فترت و افول را تجربه کردند و اسماعیلیان بر اغلب قلمرو آنان تسلط یافتند.31 بدین ترتیب دورهای از حکومت زیدیه بر یمن، از امام هادی یحیی بن حسین تا امام ابوالفتح دیلمی به پایان رسید.32 در سال 532 ق، و پس از رو به ضعف گذاشتن دولت اسماعیلیان، متوکلعلیالله احمد بن سلیمان که از نوادگان امام زیدیه هادی یحیی بن حسین بود، برای بار دیگر حرکت زیدیه را جانی دوباره بخشید و پس از مبارزاتی موفق شد حکومت زیدیه را بر مناطقی از شمال یمن بگستراند. او علاوه بر نشستن بر کرسی امامت و رهبری سیاسی، با تاثیرگذاری فکری و تألیفات مهم خود که بر اساس خط اصیل زیدیه جارودیه بود، با جریانات انحرافی در داخل صفوف زیدیه و از جمله مُطَرَّفیّه که در طول یک قرن فترت، رشد زیادی کرده بودند، به مقابله جدی پرداخت.33 احمد بن سلیمان در سال 566 ق، وفات یافت. ولی با فاصله اندکی یکی دیگر از امامان زیدیه، راه او را با قوت بیشتری ادامه داد. منصوربالله عبدالله بن حمزه که او نیز از نسل قاسم رسّی بود، اقتدار زیدیه را برای بار دیگر به آنان بازگرداند و با تألیفات بسیار و مبارزات بی امان علمی و سیاسی و نظامی، و از جمله مبارزه قاطع با مطرفیّه که موجب شد برای همیشه آنان از صحنه خارج شوند، یکی از موثرترین و مهمترین امامان زیدیه در طول تاریخ آنان به شمار میآید و از وی به عنوان مجدد زیدیه در قرن ششم نام برده میشود.34 وی در سال 614 ق، از دنیا رفت، ولی امامان زیدیه که اغلب از نوادگان قاسم رسّی و از سادات حسنی بودند، یکی پس از دیگری و احیاناً با نزاعهایی بر سر تصاحب منصب امامت، به مقام امامت میرسیدند. پس از این مقطع مهمترین امامان زیدیه در یمن عبارت بودند از:35 ـ مهدیلدینالله احمد بن حسین، مشهور به ابوطیر صاحب ذیبین، از نوادگان قاسم رسّی بود و برخی از زیدیه در مورد او نیز گمان مهدویت داشتند و عاقبت بر اثر نزاعهای داخلی میان زیدیه در سال 656 ق، کشته شد! ـ منصوربالله حسن بن بدرالدین محمد (متوفای 670 ق) ازنوادگان هادی یحیی بن حسین بود و یکی از مطرحترین امامان زیدیه با گرایش اصیل زیدی در قرون میانه در یمن است. ـ متوکلعلیالله مطهر بن یحیی، معروف به المظلّل بالغمام (متوفای 697 ق) و فرزندش مهدیلدینالله محمد (متوفای 728 ق)، دو امام دیگر زیدیه از نسل امام هادی یحیی بن حسین بودند که از آنها به عنوان دو مجدد زیدیه در آغاز قرن هشتم نام برده شده است. ـ مؤیدبالله یحیی بن حمزه که از نوادگان امام دهم اثناعشریه حضرت علی النقی(ع) و در سال 729 ق، مدعی مقام امامت زیدیه در یمن بود، و در سال 749 ق، وفات یافت. وی که صاحب تألیفات مهم و فراوانی است، در برخی اعتقادات از خط اصلی زیدیه که به فرقه جارودیه منتسب بودند فاصله گرفته بود. ـ مهدیالدینالله احمد بن یحیی، مشهور به ابنمرتضی (متوفای840 ق) که او نیز از نوادگان امام زیدیه هادی یحیی بن حسین و تا حدود زیادی متأثر از مکتب معتزله بود و با تألیفات بسیار در مباحث مختلف یکی از تاثیرگذارترین امامان زیدیه یمن از قرن نهم تاکنون به شمار میرود و از او به عنوان مجدد مذهب زیدیه در آغاز قرن نهم یاد میشود. ـ هادیالیالحق عزالدین بن حسن (متوفای 900 ق) یکی دیگر از نوادگان امام زیدیه هادی یحیی بن حسین بود که به مقام امامت زیدیه در یمن رسید و با تألیفات و طرح نظریاتی که به نحوی در ادامه گرایشِ ابنمرتضی بود، به امامی مطرح و برجسته تبدیل شد و به عنوان مجدد قرن در تاریخ زیدیه ماندگار گشت. ـ متوکلعلیالله یحیی شرفالدین، نواده امام زیدیه احمد بن یحیی ابنمرتضی، از آخرین امامان زیدیه در دوره دوم حکومت آنان بر یمن بود که پس از وفاتش در سال 965 ق، و روی کار آمدن فرزندش مطهر و چند امام دیگر، ترکان عثمانی به تدریج با تسلط بر یمن عرصه را بر امامان زیدیه تنگ کردند و پس از فراز و نشیبهایی، در اواخر قرن دهم ق، یکبار دیگر عرصه سیاسی یمن از حکومت امامان زیدیه خالی ماند. 3. 3. 2. 3. زیدیه یمن از قرن یازدهم ق، تاکنون پس از یک دوره اشغال یمن به وسیله حکومت عثمانی و عدم امکان تحرک امامان زیدیه، امامی دیگر از زیدیه با نام منصوربالله قاسم بن محمد بن علی که او نیز از نوادگان امام زیدیه هادی یحیی بن حسین بود، در سال 1006 ق، امامت و رهبری را به دست گرفت و با ترکان عثمانی وارد مبارزه جدی شد و این آغازی برای رهایی یمن و زیدیه از سیطره حکومت عثمانیها بود. از منصوربالله قاسم بن محمد بن علی که بیشتر امامان زیدی پس از او تا دوران معاصر از نسل او بودند، به دلیل مقام والای علمی و تلاش بسیار در احیای مکتب زیدیه در آغاز قرن یازدهم که در قالب تألیفاتی مهم و شاگردانی تأثیرگذار بروز داشته، به عنوان مجدد مذهب زیدی در این قرن یاد شده است. پس از وفات منصوربالله قاسم بن محمد بن علی در سال 1029 ق، دو فرزند او مؤیدبالله محمد (متوفای 1054 ق) و متوکلعلیالله اسماعیل (متوفای 1087 ق) به ترتیب به مقام امامت رسیدند و هر دو از امامان برجسته و مهم زیدیه به شمار میآیند.36 از آن پس با روی کار آمدن مجموعهای از امامان که اغلب از نسل منصوربالله قاسم بن محمد بودند، به تدریج حکومت امامان زیدیه رو به ضعف و انحطاط گذاشت و در بسیاری از مقاطع با درگیریهای داخلی و نزاع مدعیان امامت همراه بود. این ضعف و انحطاط به جایی رسید که در قرن سیزدهم کسی همچون محمد بن علی شوکانی (متوفای1250 ق) که به مکتب اهلسنت گرایشی آشکار داشت و در نزد زیدیه به عنوان منحرف تلقی میشود، به مقام قاضی القضاتی امامان وقت رسید و تقریباً در همه امور حکومت دخالت داشت. این انحطاط و اختلاف سرانجام به بازگشت عثمانیها و اشغال مجدد یمن انجامید.37 در اواخر قرن سیزدهم و اوائل قرن چهاردهم ق، در حالی که یمن برای بار دیگر به اشغال عثمانیها درآمده بود، هنوز برخی امامان زیدیه به عنوان امام مطرح میشدند؛ هرچند توان بسط قدرت سیاسی و تشکیل حکومت مستقل را نداشتند. در این مقطع نیز گاهی به طور همزمان چند امام مدعی مقام امامت زیدیه میشدند. برجستهترین امامان زیدیه در این مقطع منصوربالله محمد بن عبدالله وزیر (متوفای 1307 ق)38 و مهدیلدینالله محمد بن قاسم حوثی (متوفای 1310ق)39 بودند. تا اینکه در سال 1307 ق، پس از وفات محمد بن عبدالله وزیر، منصوربالله محمد بن یحیی حمیدالدین، خود را به عنوان امام زیدیه، مطرح کرد و این آغازی بود بر سلسلهای از آخرین امامان زیدیه از خانواده حمیدالدین که آنها نیز از نسل قاسم بن محمد بن علی بودند.40 وقتی محمد بن یحیی حمیدالدین در سال 1322 ق، وفات یافت، فرزندش متوکلعلیالله یحیی به مقام امامت رسید و راه او را در مبارزه با ترکان عثمانی ادامه داد. در عصر او یمن برای بار دوم از تحت سلطه عثمانیها خارج شد و به استقلال رسید.41 در این دوره و در فاصله جنگ جهانی اول و دوم، یمن نیز دستخوش تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بسیاری شد و این تحولات به انقلابی داخلی علیه حکومت امامت زیدیه در سال 1367ق/ 1948 م، و ترور امام یحیی انجامید. ولی انقلابیون به زودی در تسلط بر اوضاع یمن شکست خوردند و فرزند امام یحیی، ناصرلدینالله احمد به منصب امامت رسید.42 تحولات سریع جهانی و منطقهای همچنان ادامه یافت و حکومت امامان زیدیه که شکلی موروثی و سلطنتی به خود گرفته بود، به تدریج توان مقابله را در برابر موج جدید جمهوری خواهی و تجدد طلبی از دست داد و در سال 1382 ق/1962 م، وقتی امام احمد حمیدالدین از دنیا رفت و فرزندش محمد بدر به عنوان جانشین او معرفی شد، در کودتایی نظامی که از برخی پشتوانههای خارجی نیز بهره میبرد، حکومت امامان زیدیه سقوط کرد و از آن پس تاکنون زیدیه از قدرت سیاسی و به تبع آن از امامت مورد تأکید در مذهب زیدیه، فاصله گرفتند.43 گردآورنده:سید علی موسوی نژاد پی نوشتها: 1. اوائل المقالات، ص39؛ فرق الشیعة، ص55؛ مروج الذهب، ج3، ص231؛ مقالات الإسلامیین، ج1، ص65. 2. نقل ابنمرتضی در المنیة و الامل، ص89؛ مشابه همین تعریف را ببینید در الملل و النحل، چاپ شده در مقدمه البحر الزخّار الجامع لمذاهب علماء الأمصار، ص40. 3. الرسالة البدیعة المعلنة بفضائل الشیعة، ص66. 4. المنیة و الامل، ص89. 5. قواعد عقائد آلمحمد، نقل در عدة الـاکیاس فی شرح معانی الـاساس، ج2، ص139؛ مسائل الإمامة، ص42؛ فرق الشیعة، ص53. 6. تاریخ الطبری، ج3، ص380؛ مروج الذهب، ج 3، ص 28؛ الکامل فی التاریخ، ج 5، ص 497. 7. شرح حال یحیی بن زید را در این منابع زیدیه ببینید: مقاتل الطالبیین، صص145-150؛ المصابیح، صص407-423؛ تتمةالمصابیح، المصابیح، صص414-423؛ الإفادة فی تاریخ الائمة السادة، صص51-54؛ الحدائق الوردیة فی مناقب أئمة الزیدیة، ج1، صص268-272؛ مآثر الأبرار فی تفصیل مجملات جواهر الأخبار، ج1، صص404-407؛ التحف شرح الزلف، صص76-77. 8. شرح حال این امامان زیدیه را نیز به ترتیب در اغلب مصادر پیش گفته میتوان دید که به دلیل رعایت اختصار از تکرار آن خودداری شد. البته برخی از این مصادر، در کنار این امامان، از امامان دیگری نیز نام بردهاند که به دلیل اختلافی بودن امامت و یا اهمیت کمترشان، از ذکرشان صرف نظر کردیم. 9. برخی از منابع زیدیه از جمله الأحکام فی الحلال و الحرام؛ الإفادة فی تاریخ الأئمة السادة و حقائق المعرفة، از ادریس بن عبدالله در ردیف امامان زیدیه در این دوره یاد نکرده است. 10. فرقههای اولیه زیدیه مختلف و متعدد ذکر شده است؛ نشوان بن سعید حمیری (متوفای 573 ق) در الحور العین، و محمد بن حسن دیلمی (متوفای 711 ق) در قواعد عقائد آلمحمد از جمله شخیتهای زیدیهاند که از سه فرقه بتریه و جریریه و جارودیه نام بردهاند. ر.ک: الحور العین، ص155؛ قواعد عقائد آلمحمد، مخطوط، نقل شده در عدة الأکیاس فی شرح معانی الأساس، ج2، ص140. سخن مفصل تر از فرقهها و دسته بندیهای زیدیه از آغاز تا دوران معاصر و عقاید آنان را به نوشتاری مستقل که به خواست خدا به زودی منتشر خواهد شد وامیگذاریم. 11. به عنوان نمونه میتوان به هر یک از محمد بن عبدالله نفس زکیه، برادرش ابراهیم بن عبدالله و محمد بن ابراهیم ابنطباطبا اشاره کرد که هر یک حدود دو ماه در مناطق قیام خود، زمام امور را به دست گرفتند و حکومت کردند. ر.ک: مقاتل الطالبیین؛ تتمة المصابیح؛ الإفادة فی تاریخ الأئمة السادة؛ الحدائق الوردیة فی مناقب أئمة الزیدیة و دیگر منابع پیش گفته. 12. بخشی از کتابِ أخبار فخ، تألیف شخصیت زیدیه احمد بن سهل رازی (متوفای قرن چهارم)، به اخبار ادریس بن عبدالله اختصاص یافته است، ببینید: أخبار فخ و خبر یحیی بن عبدالله و أخیه إدریس بن عبدالله، صص54-67؛ برای اطلاع بیشتر از شرح حال ادریس بن عبدالله و دولت ادریسیان، علاوه بر منابع زیدیه ذکر شده در بخش معرفی امامان زیدیه در قرن سوم و دیگر منابع تاریخی همچون تاریخ الطبری، ج6، ص416؛ الکامل، ج4، ص13؛ مروج الذهب، ج3، ص326، ر.ک: کتاب الأدراسة حقائق جدیدة. 13. شرح حال حسن بن زید و برادرش محمد بن زید را ببینید در: التاجی فی أخبار الدولة الدیلمیة، بخش منتشر شده در أخبار أئمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، صص19-23؛ تاریخ طبرستان، صص228-259؛ تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، صص201-214؛ التحف شرح الزلف، صص161-166. 14. به عنوان نمونه، در حالی که اغلب منابع از آن دو به عنوان امام یاد نمیکنند، شخصیت برجسته معاصر زیدیه مجدالدین مؤیدی در کتاب التحف شرح الزلف از هر دو با عنوان امام یاد کرده و به شرح حالشان پرداخته است. 15. برخی از منابع زیدیه به انتقاد صریح و تند از حسن و محمد بن زید نیز پرداختهاند و از آن جمله احمد بن موسی طبری (متوفای 340 ق) از هادی یحیی بن حسین (متوفای 298 ق) روایت میکند، که گفته است: «جایگاه حسن و محمد بن زید در نزد خدا همانند جایگاه سبکتکین و برادر اوست که نوکر حلقه به گوش بنیعباس بودند، بلکه این دو به دلیل خویشاوندی با پیامبر، جرمشان سنگینتر است.» المنیر، ص172. 16. شرح حال و اخبار ناصر کبیر را ببینید در: التاجی فی أخبار الدولة الدیلمیة، بخش منتشر شده در أخبار أئمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، صص23-33؛ تتمة المصابیح، المصابیح، صص602-607؛ الإفادة فی تاریخ الأئمة السادة، صص117-126؛ الحدائق الوردیة فی مناقب أئمة الزیدیة، ج2، صص55-79؛ مآثر الأبرار فی تفصیل مجملات جواهر الأخبار، ج2، صص620- 632؛ التحف شرح الزلف، صص184-187؛ تاریخ طبرستان، صص268-275. 17. منابع زیدیه در امام دانستن حسن بن قاسم نیز اتفاق نظر ندارند و بسیاری از او در ردیف امامان زیدیه نام نمیبرند. شرح حال او ببینید در: الإفادة فی تاریخ الأئمة السادة، ص132؛ مآثر الأبرار فی تفصیل مجملات جواهر الأخبار، ج2، صص633- 634؛ التحف شرح الزلف، 188؛ تاریخ طبرستان، صص274-292؛ تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، صص221-223. 18. برای شرح حال ابنداعی ر.ک: التاجی فی أخبار الدولة الدیلمیة، بخش منتشر شده در أخبار أئمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، صص40-42؛ الإفادة فی تاریخ الأئمة السادة، صص137-150؛ الحدائق الوردیة فی مناقب أئمة الزیدیة، ج2، صص101-113؛ مآثر الأبرار فی تفصیل مجملات جواهر الأخبار، ج2، صص675- 684؛ التحف شرح الزلف، صص209-210. 19. شرح حال مؤیدبالله را علاوه بر تألیف مستقلی که امام زیدیه مرشدبالله یحیی بن حسین (متوفای 479 ق) نوشته و با نام سیرة الامام المؤیدبالله منتشر شده است، میتوان در منابع زیر نیز دید: شرح عیون المسائل، بخش منتشر شده در فضل الاعتزال و طبقات المعتزلة، ص376؛ روضة الأخبار، بخش منتشر شده در تاریخ أئمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، صص353-354؛ مآثر الأبرار فی تفصیل مجملات جواهر الأخبار، ج2، صص685- 696؛ التحف شرح الزلف، صص211-212. 20. شرح حال ابوطالب ناطقبالحق را نیز میتوان در منابع پیش گفته، پس از شرح حال برادرش مؤیدبالله، دید. 21. مانگدیم: کلمهای فارسی است به معنای ماه رو. این کلمه مرکب از دو بخش است: مانگ به معنای ماه، و دیم به معنای رو و گونه. ن. ک: الدرجات الرفیعة، ص523. 22. شرح حال او را ببینید در: مآثر الأبرار فی تفصیل مجملات جواهر الأخبار، ج2، ص701؛ رحیق الأنهار فی تراجم رجال شرح الأزهار، چاپ شده در مقدمه شرح الأزهار، ج1، ص28-29؛ التحف شرح الزلف، ص216. 23. بسیاری از منابع زیدیه از امام موفقبالله در شمار امامان خود یاد نکردهاند، ولی شرح حال او را در این منابع میتوان دید: المراتب فی فضائل علی بن أبیطالب، صص166-167؛ رحیق الأنهار فی تراجم رجال شرح الأزهار، چاپ شده در مقدمه شرح الأزهار، ج1، ص47؛ التحف شرح الزلف، صص222-223؛ 107. همچنین شرح حال مرشدبالله را ببینید در: التحف شرح الزلف، ص223. 24. برای شرح حال ابوطالب اخیر ر.ک: کتاب وصل إلی الفقیه العلامة عمران بن الحسن، منتشر شده در أخبار أئمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، صص154-158؛ الحدائق الوردیة فی مناقب أئمة الزیدیة، ج2، صص203-218؛ مآثر الأبرار فی تفصیل مجملات جواهر الأخبار، ج2، صص705- 708؛ التحف شرح الزلف، صص225-230. 25. شرح حال این سلسله و وقایع آن دوره را ببینید در دو کتاب: تاریخ گیلان و دیلمستان، تالیف ظهیرالدین مرعشی (زنده در894 ق) و مجالس المؤمنین، تالیف قاضی نورالله شوشتری(متوفای 1019ق). 26. قاضی نورالله شوشتری (متوفای 1019 ق) در شرح احوال حاکم زیدی گیلان، کارکیا سلطان احمد بن کارکیا سلطان حسین (متوفای940 ق) آورده است که او: «از مذهب شیعه زیدیه جارودیه که مذهب قدیم اهل گیلان بود، به مذهب امامیه اثنی عشریه انتقال نمود.» مجالس المؤمنین، ج2، ص378. 27. شرح حال هادی یحیی بن حسین و دو فرزندش را نیز اغلب منابع زیدیه که قبلاً بارها از آنها نام بردیم، آوردهاند که به جهت رعایت اختصار از ذکر یک یک آنها خودداری میشود. علاوه بر این، علی بن محمد علوی از معاصران هادی در کتابی به نام سیرة الهادی إلی الحق و عبدالله بن عمر همدانی (متوفای قرن چهارم) در تالیفی به نام سیرة الناصرلدینالله أحمد بن یحیی بن الحسین به شرح حال آن دو پرداختهاند. برای اطلاع بیشتر از مشخصات چاپی این دو کتاب و دیگر آثار منتشر شده از زیدیه ر.ک: تراث الزیدیة. 28. شرح حال او را علاوه بر منابع زیدیه که قبلاً نام برده شد، در تألیف مستقلی که حسین بن احمد بن یعقوب، عالم زیدیه در قرن چهارم، در شرح احوال و سیره او نوشته و با نام سیرة الامام المنصوربالله القاسم بن علی العیانی منتشر شده است، میتوان دید. 29. شرح حال مهدی حسین بن قاسم نیز در همه منابع زیدیه که متأخر از او نوشته شده و قبلاً به آنها اشاره کردهایم، آمده است. صاحب این قلم نیز به زودی در باره حسین بن قاسم و فرقه حسینیه نوشتاری مستقل منتشر خواهد کرد. 30. برای اطلاع بیشتر ر.ک: مقاله «یادداشتی درباره مطرفیه و ردیه قاضی جعفر بن عبدالسلام»، حسن انصاری قمی، مجله کتاب ماه دین، شماره 49-50، آبان و آذر 1380؛ «مدخل مطرفیه»، محمدکاظم رحمتی، مجله هفت آسمان، شماره 19، پاییز 1382. 31. دولت اسماعیلیان در یمن که از سال 439 تا 563ق، بر یمن حکومت کردند، با نام دولت صُلیحیه شناخته میشود. برای مطالعه تاریخ اسماعلیان یمن و دولت صلیحیه، ر.ک: الصلیحیّون و الحرکة الفاطمیّة فی الیمن. 32. شرح حال امام ابوالفتح دیلمی و اوضاع زیدیه در زمان او را نیز در منابع متأخر زیدیه که پیش از این در شرح احوال امامان زیدیه نام بردیم، میتوان دید. 33. شرح حال احمد بن سلیمان را نیز در منابع زیدیه متأخر از او میتوان دید. همچون: الحدائق الوردیة فی مناقب أئمة الزیدیة، ج2؛ مآثر الأبرار فی تفصیل مجملات جواهر الأخبار، ج2 و التحف شرح الزلف. 34. علاوه بر منابعی که بارها از آنها نام بردهایم، در خصوص شرح حال این امام زیدیه چندین تألیف مستقل نیز وجود دارد؛ از جمله السیرة الشریفة المنصوریة، تألیف أبوفراس فاضل بن دعثم (متوفای قرن هفتم). 35. شرح حال این امامان زیدیه را ببینید در: مآثر الأبرار فی تفصیل مجملات جواهر الأخبار، ج2، ص867 به بعد؛ بلوغ الأرب و کنوز الذهب فی معرفة المذهب، ص356 به بعد؛ التحف شرح الزلف، ص251 به بعد؛ البدر الطالع بمحاسن من بعد القرن السابع؛ ص251 به بعد و أعلام المؤلفین الزیدیة. 36. در خصوص شرح حال این سه امام زیدیه، علاوه بر منابع عمومی متأخر همچون التحف شرح الزلف، بهترین منبع سه تألیف مستقل مطهر بن محمد جرموزی (متوفای1076 ق) است که با نامهای النبذة المشیرة، الجوهرة المنیرة و تحفة الأسماع و الأبصار، به ترتیب به سیره امام قاسم بن محمد و دو فرزندش مؤیدبالله و متوکلعلیالله اختصاص یافته است. 37. از بهترین منابع برای مطالعه این مقطع از تاریخ زیدیه، کتاب ریاض الریاحین، تألیف محسن بن احمد حرازی (متوفای 1288ق) است که جلد دوم آن به تاریخ یمن در عصر اشغال مجدد توسط عثمانیها پرداخته است. همچنین دکتر حسین بن عبدالله عمری کتابی در سه مجلد فراهم آورده است با نام تاریخ الیمن الحدیث و المعاصر که در آن متون تاریخی مربوط به همین دوره را جمع آوری و منتشر کرده است. 38. در خصوص شرح حال این امام زیدیه، علاوه بر منابع عمومی همچون التحف شرح الزلف، دو تألیف مستقل نیز در دست داریم: اولی از محمد بن اسماعیل کبسی (متوفای 1308 ق) با نام جواهر الدرّ المکنون که با تتمه محقق معاصر او، زید بن علی وزیر، تاریخ یمن و شرح حال این امام زیدیه را از سال 1269 تا 1307 در برمیگیرد و دومی از نواده این امام، احمد بن محمد وزیر با نام الإمام محمد بن عبدالله الوزیر. 39. شرح حال او را ببینید در التحف شرح الزلف، صص365-376 و مقدمه تألیف مشهورش: الموعظة الحسنة. 40. علاوه بر منابع عمومی، علی بن عبدالله اریانی (متوفای 1323 ق) در کتابی مستقل با نام الدررالمنثور فی سیرة الإمام المنصور در دو جلد و محمد بن محمد زباره(متوفای 1380 ق) به صورت مفصل در جلد دوم از کتاب أئمة الیمن فی القرن الرابع عشر به شرح حال و دوران امامت این امام پرداختهاند. 41. عبدالکریم بن أحمد مطهر (متوفای 1366 ق) در کتابی مستقل با نام کتیبة الحکمة من سیرة إمام الأئمة در دو جلد و محمد بن محمد زباره به صورت مفصل در جلد سوم و چهارم از کتاب أئمة الیمن فی القرن الرابع عشر به شرح حال و وقایع دوران امامت متوکل یحیی حمیدالدین پرداختهاند، همچنین عبدالله بن محسن عزب (متوفای 1365 ق) در تألیفی مستقل با نام تاریخ الیمن الحدیث، حوادث و تاریخ یمن را در همزمان با خروج عثمانیها در فاصله سالهای 1323 تا 1336 ق، ثبت کرده است. 42. در خصوص انقلاب 1948م ببینید: الحرکات السیاسیة و الاجتماعیة فی الیمن، تألیف دکتر صادق عبده علی، و رساله دکتری احمد قائد صائدی که با نام الحرکة المعارضة الیمنیة فی عهد الامام یحیی بن محمد حمیدالدین منتشر شده است. در مورد شرح حال آخرین امام زیدیه یمن نیز در کتابهای بسیاری سخن رفته است. از جمله علامه احمد بن محمد شامی، نویسنده معاصر زیدیه، در این خصوص کتابی دارد با نام امام الیمن أحمد حمیدالدین. برای اطلاع بیشتر از مشخصات چاپی کتابهای یاد شده در این نوشتار و دیگر آثار منتشر شده از زیدیه ر.ک: تراث الزیدیة. 43. در خصوص انقلاب سال 1962 م، و تاریخ یمن کتابهای بسیاری تألیف شده است که به عنوان نمونه میتوان به دو کتاب الحرکات السیاسیة و الاجتماعیة فی الیمن و کتاب ثورة 26 سبتامبر، منتشر شده از سوی مرکز مطالعات و تحقیقات یمن، اشاره کرد که اولی به بررسی اوضاع سیاسی و اجتماعی یمن و زیدیه از سال 1918 تا 1967 م، و دومی به انقلاب جمهوری خواهان پرداخته است. کتابنامه: 1. الأحکام فی الحلال و الحرام، هادیالیالحق یحیی بن حسین، مکتبة التراث الاسلامی، صعده، چاپ دوم، 1420ق/1999م. 2. أخبار أئمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، ویلفرد مادلونگ، از سری متون و پژوهشهای منتشر شده به وسیله مرکزِ آلمانیِ مطالعات شرقی در بیروت، شماره 28، فرانتز اشتاینر، ویسبادن، 1987م. 3. أخبار فخ و خبر یحیی بن عبدالله و أخیه إدریس بن عبدالله، احمد بن سهل رازی، دارالقرب الإسلامی، بیروت، 1995م. 4. الأدراسة حقائق جدیدة، محمود أسماعیل، مکتبة مدبولی، قاهرة، 1411 ق/1991م. 5. أعلام المؤلفین الزیدیة، عبدالسلام بن عباس وجیه، مؤسسة الإمام زید بن علی الثقافیة، صنعاء، چاپ اول، 1420ق/1999م. 6. الافادة فی تاریخ أئمة السادة، ناطقبالحق ابوطالب یحیی بن حسین هارونی، مرکز أهلالبیت للدراسات الإسلامیة، صعده، چاپ اول، 1422ق/2001م. 7. أوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، شیخ مفید محمد بن محمد بن نعمان، مؤسسه مطالعات اسلامی، تهران، چاپ اول، 1372ش/1413ق. 8. البحر الزخار الجامع لمذاهب علماء الأمصار، مهدیلدینالله احمد بن یحیی ابنمرتضی، دارالحکمة الیمانیة، صنعاء، چاپ اول، 1409ق/1988م، 6جلد. 9. البدر الطالع بمحاسن من بعد القرن السابع، محمد بن علی شوکانی، دار الفکر، دمشق، چاپ اول، 1419ق/1998م. 10. بلوغ الأرب و کنوز الذهب فی معرفة المذهب، علی بن عبدالله بن قاسم، مؤسسة الإمام زید بن علی الثقافیة، صنعاء، چاپ اول، 1423ق/2002م. 11. التاجی فی أخبار الدولة الدیلمیّة، ابراهیم بن هلال صابی، منتشر شده در أخبار أئمة الزیدیة. 12. تاریخ الطبری، محمد بن جریر طبری، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، چاپ چهارم، 1403ق/1983م. 13. تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، ظهیرالدین مرعشی، فردوسی، تهران، 1333 ش. 14. تاریخ طبرستان، محمد بن حسن بن اسفندیار، پدیده، تهران، 1366 ش. 15. تاریخ گیلان و دیلمستان، ظهیرالدین مرعشی، مؤسسه اطلاعات، تهران، 1364 ش. 16. تتمةالمصابیح، علی بن بلال آملی، منتشر شده با المصابیح. 17. التحف شرح الزلف، مجدالدین بن محمد مؤیدی، مکتبة بدر، صنعاء، چاپ سوم، 1417ق/1997م. 18. تراث الزیدیة، سید علی موسوی نژاد، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، قم. 1384ش. 19. الحدائق الوردیة فی مناقب أئمة الزیدیة، حمید بن احمد محلی، مرکز بدر العلمی و الثقافی، صنعاء، چاپ اول، 1423ق/2002م. 20. حقائق المعرفة، متوکلعلیالله احمد بن سلیمان، مؤسسة الإمام زید بن علی الثقافیة، صنعاء، چاپ اول، 1424ق/2003م. 21. الحورالعین، نشوان بن سعید حمیری، مکتبة الخانجی، چاپ اول، 1948م. 22. الدرجات الرفیعة، سید علی خان مدنی، بصیرتی، قم، چاپ دوم، 1397ق. 23. رحیق الأنهار فی تراجم رجال شرح الأزهار، احمد بن عبدالله جنداری، منتشر شده در مقدمه شرح الأزهار. 24. الرسالة البدیعة المعلنة بفضائل الشیعة، عبدالله بن زید عنسی، مرکز أهلالبیت للدراسات الإسلامیة، صعده، چاپ اول، 1423ق/2002م. 25. روضة الاخبار، یوسف بن محمد حجوری، بخش منتشر شده در تاریخ أئمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان. 26. شرح عیون المسائل، ابوسعد محسن بن محمد بن کرامه جشمی، منتشر شده در فضل الاعتزال و طبقات المعتزلة. 27. عدة الـاکیاس فی شرح معانی الـاساس، احمد بن محمد شرفی، دار الحکمة الیمانیة، صنعاء، چاپ اول، 1415ق/1995م، 2 مجلد. 28. فرق الشیعة، حسن بن موسی نوبختی، دار الأضواء، بیروت، چاپ دوم، 1404ق/1984م. 29. فضل الاعتزال و طبقات المعتزلة، فواد سید، الدار التونسیة، 1393ق/1974م. 30. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر شیبانی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1408ق/1983م. 31. کتاب وصل إلی الفقیه العلامة عمران بن الحسن، یوسف ین ابیالحسن جیلی، منتشر شده در أخبار أئمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان. 32. مآثر الأبرار فی تفصیل مجملات جواهر الأخبار، محمد بن علی زحیف، مؤسسة الإمام زید بن علی الثقافیة، صنعاء، چاپ اول، 1423ق/2002م. 33. مجالس المؤمنین، قاضی نورالله شوشتری، اسلامیه، تهران، 1375. 34. المراتب فی فضائل علی بن أبیطالب، ابوالقاسم اسماعیل بن احمد بستی، دلیل ما، قم، 1421ق. 35. مروج الذهب و معادن الجوهر، علی بن حسین مسعودی، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1411ق/1991م. 36. مسائل الإمامة، ناشیء اکبر، فرانز اشتاینر، 1971م. 37. المصابیح، ابوعباس احمد بن ابراهیم، مؤسسة الإمام زید بن علی الثقافیة، صنعاء، چاپ اول، 1422ق/2002م. 38. مقاتل الطالبیین، ابوالفرج علی بن حسین اصفهانی، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، چاپ دوم، 1408ق/1987م. 39. مقالات الإسلامیین و اختلاف المصلین، علی بن اسماعیل اشعری، فرانز اشتاینر، چاپ سوم، 1400ق/1980م. 40. المنتزع المختار من الغیث المدرار مشهور به شرح الأزهار، عبدالله بن مفتاح، مکتبة التراث الإسلامی، صعده، 1414ق/2003م، 10 مجلد. 41. المنیة و الأمل فی شرح الملل و النحل، مهدیلدینالله احمد بن یحیی ابنمرتضی، مؤسسة الکتاب الثقافیة، 1988م. 42. المنیر علی مذهب الامام الهادی یحیی بن الحسین، احمد بن موسی طبری، مرکز أهلبیت للدراسات الإسلامیة، صعده، چاپ اول، 1421ق/2000م. 43. الموعظة الحسنة، مهدیلدینالله محمد بن قاسم حوثی، مؤسسة الإمام زید بن علی الثقافیة، صنعاء، چاپ اول، 1420ق/1999م.
آشنایی با اسماعیلیه
آیا امام صادق(ع) در ابتدا اسماعیل را جانشین قرارداده بودند و بعد از فوت ایشان امام موسی کاظم(ع) را جانشین قرار دادند؟ در این رابطه هیچ سند درستی وجود ندارد که امام قبل از امام موسی (ع) کس دیگری را به امامت و جانشینی تعیین کرده باشد. اگر این حرف درست باشد باید گفت که امام حسین(ع) نیز می باسد اول حضرت علی اکبر را معرفی می کرد و بعد از شهادت او امام سجاد(ع) را. این مطلب هم ناگفته نماند مگر تعیین امام توسط امام قبلی صورت می پذریفته ؟ که امام بخواهد کسی را مشخص و بعد کس دیگری را تعیین کند. به این مطلب توجه داشته باشید که امامان (ع) توسط خداوند مشخص و در احادیث پیامبر اکرم(ص) نامشان آمده است. و اهل بیت (ع) آنها را معرفی می کردند. برای روشن شدن چگونگی ایجاد فرقه اسماعیلیه به نحوه شکل گیری آن اشاره می کنیم : اسماعیلیه: یکی از فرق منشعب شده از شیعه امامیه، فرقه اسماعیلیه است که در حدود قرن دوم هجری از امامیه جدا شد و دارای عقایدی متفاوت از عقاید امامیه می باشد، از آنجائیکه انشعاب این فرقه بر سر امامت اسماعیل بن جعفر ـ علیه السلام ـ بوده لذا در دوره های بعد، ملل و نحل نویسان، مانند حسن بن موسی نوبختی نام اسماعیلیان را بر آنها نهادند. البته طی گذر زمان و به مناسبتهای مختلف بنامهای دیگری نیز نامیده شده اند از جمله، مبارکیه، خطّابیه، باطنیه، تعلیمیه، سبعیّه، حشیشیه، ملاحده و قرامطه.(شهرستانی، ملل و نحل، بیروت، دارالمعرفة، چاپ چهارم، 1415، ج1، ص196-228 چگونگی شکل گیری و بوجود آمدن اسماعیلیه به جانشینی امام جعفر صادق ـ علیه السلام ـ بر می گردد، از آنجا که امام جعفر صادق ـ علیه السلام ـ دارای چندین فرزند پسر بود و بزرگترینشان اسماعیل بوده و در زمان حیات مورد محبّت امام بود، عده ای از شیعیان گمان می کردند که او بعد از پدرش به امامت خواهد رسید.) مفید، الارشاد، قم، موسسه آلالبیت لاحیاء التراث، چاپ اول، 1413ه ق، ج2، ص209). اما خود اسماعیلیه در این مورد معتقدند که امامت اسماعیل طبق نص صریح امام صادق ـ علیه السلام ـ بوده، چون که اسماعیل ارشد فرزندان امام بوده است.( نوبختی، فرق الشیعه، ترجمه: محمد جواد مشکور، چاپخانه کتابچی، چاپ نخست 1325 شمسی، ص36 . لذا با وجود اینکه اسماعیل در زمان حیات پدر از دنیا رفت، عده ای از قبول فوت اسماعیل ابا کردند و گفتند که امام صادق تقیّه می کند و اسماعیل نمرده و غایب شده و او همان مهدی است و این گروه به اسماعیلیه خاصه معروفند، در مقابل این گروه عده ای مرگ اسماعیل باور کردند و معتقد شدند که امامت بعد از اسماعیل به پسرش محمد رسیده و لذا محمد بن اسماعیل را امام هفتم تلقی کرده و آخرین امام نامیدند. این گروه به اسماعیلیه عامه معروفند و سبعیه هم گفته می شود. (عبدالقاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ترجمه محمد جواد مشکور، انتشارات اشرافی، چاپ سوم، 1358، ص34. و لذا این دو گروه بعد از شهادت امام صادق ـ علیه السلام ـ منکر امامت امام موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ شده و از امامیه جدا شدند، چون معتقد بودند که امامت از برادر به برادر نمی رسد مگر در مورد امام حسن و امام حسین -علیهما السلام- و غیر از این دو امام همواره امامت از پدر به پسر رسیده و از آنجا که به امامت اسماعیل معتقد بودند، گفتند: که بعد از مرگ اسماعیل، محمد بن اسماعیل امام است. این گروه به رهبری فردی بنام مبارک که غلام اسماعیل بود، فعالیت خود را آغاز می کنند و لذا به مبارکیه هم ملقب شده اند.( مشکور، محمد جواد، موسوعه فرق اسلامی، بیروت، مجمع بحوث اسلامی، چاپ اول، 1415ه، ص103، نوبختی، ص39 . گروهی از شیعیان هم که در کوفه زندگی می کردند و دور «ابی الخطاب محمد بن ابی زینب اسدی اجدع» جمع شده بودند و بعداً به معتقدین به امامت پسر اسماعیل متصل شدند، البته ابی الخطاب فردی غالی بود که در مورد امام صادق ـ علیه السلام ـ غلّو کرده و به الوهیت آن حضرت معتقد بود و لذا از طرف امام لعن و طرد شده بود، به این خاطر ابی الخطاب خود را پیامبر و فرستاده امام صادق ـ علیه السلام ـ معرفی می کرد، لذا این گروه هم به خطابیه معروفند که بعدها با مبارکیه یک گروه شدند.( نوبختی، پیشین، صفحه 39. البته خود اسماعیلیه ابو «الخطاب» را بعنوان مؤسس فرقه اسماعیلی معرفی می کنند و مقام او را نسبت به امام اسماعیلی مثل مقام سلمان فارسی می دانند و «میمون القداح» که از اتباع ابو الخطاب است، راه او را ادامه داد.(بغدادی، عبدالقاهر، پیشین، ص34)، و دعوت اسماعیلی را که در خفا بوده رهبری کرد. به خاطر وضع خفقانی که عباسیان نسبت به علویان بوجود آورده بودند و همچنین نسبت به ائمه که در زمان منصور عباسی نسبت به امام صادق ـ علیه السلام ـ چندین سال عمر خویش را در زندان سپری کردند، این عدم ارتباط مستمر بین شیعیان و ائمه هم موجب شد که عده ای سست ایمان و سود جو، دنبال مقاصد خویش باشند و با جدایی گروهی از شیعیان وضع را مناسب دیده، فعالیت خود را در قالب مبارزه با عباسیان شروع کنند. که ابی الخطاب هم از این گونه افراد است. که علیه عباسیان دست به اقدام می زند ولی کشته می شود. و لذا باقی پیروان او از این پس به شام رفته و در شهر «سلمیه» سکونت می گزینند که نزدیک «حمص» بود و از ترس حکام و مأموران عباسی تظاهر به تجارت می نمودند و در عین حال دعاة خود را به اطراف و شهرهای اسلامی می فرستادند و مردم را به نزدیک شدن ظهور مهدی از نسل اسماعیل بشارت می دادند. یکی از این دعاة میمون القداح می باشد که از اهالی خوزستان هستند و به شغل (چشم پزشکی آن زمان) مشغول بود و لذا به قداح مشهور است، که بعد از موت ابی الخطاب قیم و مربی محمد بن اسماعیل می شود و به او مذهب باطنی تلقین می کند (مشکور، محمد جوادة پیشین، ص104. بعد از «میمون القداح» فرزندش عبدالله و سپس دیگر رهبران فکری و سیاسی دعوت اسماعیلیه را که البته در خفا بود و به گفته خودشان دوره ستر بود رهبری کردند. زندگی مخفیانه و مرگ محمد بن اسماعیل، زمینه گسترش و پیشرفت دعوت را بیشتر فراهم ساخته است و از این پس داعیان اسماعیلی در ایران، سوریه و شمال آفریقا به صورتی گسترده و مخفیانه به دعوت پرداختند. از دعاة اسماعیلی که در «سلمیه» شام بود، مردی بود بنام حمدان اشعث ملقب به قرمط به خاطر کوتاهی قد و پاهایش، این شخص داعی کوفه و اطراف می شود در اواخر قرن سوم هجری اتباع حمدان موفق می شوند در بحرین و نواحی آن به مرکزیت احساء حکومت تشکیل دهند. و به این خاطر در تاریخ اهمیت پیدا می کنند (مشکور، پیشین، ص415 و نوبختی، پیشین، ص40. اسماعیلیه بواسطه نفوذی که در میان مردم عادی و ستم دیده داشتند و با توجه به دعوت مخفی که حدود یکصد سال ادامه دادند، موفق شدند پیروانی جذب کنند و برای این منظور اغلب در مناطق دور دست چون یمن و شمال افریقا و ماوراءالنهر که از مرکز خلافت دور بود و خطرات کمی تهدید می کرد فعالیت خود را بیشتر می کردند، در این راستا یکی از دعاة بنام عبیدالله المهدی در شمال آفریقا وقتی وضعیت مناسب برای اهداف خود می بیند امامت خویش را علنی می کند. و با استفاده از دوری منطقه با کمک ابوعبدالله شیعی یکی از داعیان دیگر موفق می شود قبایل بربر را جذب خود کند و از آنها بیعت بگیرد و خود را بعنوان مهدی معرفی می کرده و با این اقدام تمام شدن دوره ستر را اعلام می کند و مرحله ظهور را آغاز می نماید و بعد از مدتی در سال 301 هجری سپاهی به مصر ارسال می کند با تصرف مصر و مناطق دیگر و بعد از مدتی تمام شمال افریقا را تحت سیطره خود در می آورد (مشکور، پیشین، ص105)، و با ورود به مصر خلافت فاطمیان را آغاز می کند، دوره ای که موفقیت اسماعیلیان به اوج می رسد، اسماعیلیه این دوره را اغلب «عصر طلایی» اسماعیلیه وصف کرده اند. جنبش انقلابی و دعوت اسماعیلیان نخستین، سرانجام به تأسیس دولتی منجر شده بود که امام اسماعیلی در رأس آن قرار داشت و طی همین دوره تفکر و ادبیات اسماعیلی به اوج اعتلای خود رسید . (گروه مذاهب اسلامی، اسماعیله (مجموع مقالات)، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول. ص17. بنابر این: اسماعیلیه بعد از شهادت امام صادق بر سر جانشینی آن حضرت با امامیه دچار اختلاف عقیده شده و معتقد به امامت اسماعیل و بعد از او محمد بن اسماعیل شدند و طی سالهای طولانی حدود یک قرن و نیم تلاش و دعوت در نهایت موفق می شوند حکومتی فراگیر تشکیل دهند البته طی این دوره 150 ساله خود فرقه اسماعیلیه دارای چندین انشعاب می شود.
گردآورنده:محمدحسین قاسمی شیری پی نوشت 1: المقالات و الفرق، ابی خلف. 2: ملل و نحل، شهرستانی. 3: ارشاد، شیخ مفید. 4: فرق الشیعه ، نوبختی. 5: الفرق بین الفرق، عبدالقادر بغدادی، ترجمه محمد جواد مشکور. 6: موسوعه فرق اسلامی، محمد جواد مشکور.
علت بوجود آمدم انشعابات متعدد در میان شیعیان چیست؟
علت بوجود آمدم انشعابات متعدد در میان شیعیان چیست؟ چند انشعابند؟ تاریخ شکل گیری این انشعابات چه دورانی است؟ در چه مواردی میانشان اختلاف است؟ شیخ مفید دراوائل المقالات ص42 فرموده اند: « لفظ شیعه به کسانی گفته می شود که به امامت وخلافت بلافصل علی(ع) معتقدند و بر این عقیده اند که امامت او از طریق نصّ جلی یا خفی ثابت شده است و امامت ، حق او و حقّ فرزندان اوست.» لذا معرّف مذهب شیعه مسأله خلافت بلافصل علی(ع) و فرزندان اوست و ملاک انشعابات اصلی در فِرَق شیعه نیز باید همین امر دانسته شود ؛ و دیگر اختلافات را نمی توان ملاک انشعاب اصلی فِرق شیعه دانست ؛ بلکه دیگر اختلافات ، اگر تعیین کننده باشند ، موجب پیدایش فِرق فرعی می شوند. بر این اساس می توان گفت که فرقه های اصلی شیعه عبارتند از: زیدیه ، کیسانیه ، امامیّه(شیعه دوازده امامی) ، اسماعیلیه ، فطحیه و ناووسیه. ولی از این فرقه های شش گانه تنها سه فرقه باقی مانده اند که عبارتند از: زیدیه ، اسماعیلیه و امامیه و سه فرقه ی دیگر منقرض شده اند. فرقه های دیگری نیز در مسأله امامت در تاریخ پدید آمده اند که چند صباحی بیش نپاییده و خیلی زود منقرض شده اند ؛ لذا علمای ملل و نحل هنگام پرداختن به فرق شیعه به آنها اعتناء نمی کنند. نخستین فرقه ای که از مذهب شیعه منشعب شد کیسانیه است ؛ که پیروان مختار ثقفی هستند و از آنجا که مختار در آغاز کیسان نام داشت ، کیسانیه نامیده شدند. اینها معتقدند که محمد بن حنفیه(فرزند امام علی(ع نیز امام است. گروهی از آنها او را امام بعد از علی(ع) می دانند و برخی دیگر او را امام بعد از امام حسین(ع) می شناسند. برخی از آنها نیز محمد بن حنفیه را مهدی موعود می پندارند و معتقدند که وی در کوه رضوی ـ در نزدیک مدینه ـ پنهان شده و روزی ظهور خواهد کرد. کیسانیه خود دارای سه فرقه ی فرعی به نامهای مختاریه(کیسانیه خالص) ، حارثیه و عبّاسیه می باشد. زمان پیدایش این فرقه زمان امامت حضرت زین العابدین (ع) می باشد. زیدیّه: اینها زید بن علی(فرزند امام سجاد(ع) ) را امام چهارم می دانند و امام سجاد را تنها به عنوان پیشوای علم و معرفت می شناسند ؛ چون به نظر اینها یکی از شرایط امام ، قیام مسلّحانه است و چون امام سجاد (ع) قیام مسلحانه نکرده است ، لذا از نظر اینان امام محسوب نمی شود. پیدایش این فرقه مصادف با امامت حضرت باقر (ع) و بعد از قیام زید بن علی بوده است. فِرق فرعی زیدیه عبارتند از: جارودیّه ، سلمانیّه یا جریریّه ، صالحیّه و ابتریّه. امّا بزرگترین موج انشعاب فرقه های شیعه بعد از شهادت امام صادق(ع) شروع شد که عبارتند از: 1ـ ناووسیه: آنها معتقد بودند که امام صادق(ع) امام آخر و مهدی موعود است این فرقه منقرض شده است. 2ـ فطحیه: اینها عبدالله افطح ، فرزند امام صادق(ع) را جانشین امام صادق(ع) می دانستند. این فرقه نیز بیش از هفتاد روز دوام نیاورد. چون عبدالله افطح هفتاد روز بعد از امام صادق(ع) وفات کرد. 3ـ سمیطیه: اینها محمّد فرزند امام صادق(ع) را امام بعد از او می دانستند اینها نیز چند صباحی بیش دوام نیاوردند. 4 ـ موسویّه یا مفضّله: اینها شاگردان خاصّ امام صادق(ع) بودند که امامت موسی بن جعفر(ع) را قبول کردند و شیعه ی دوازده امامی امتداد این فرقه است. 5ـ اسماعیلیه: اینها کسانی هستند که اسماعیل ، فرزند بزرگ امام صادق(ع) را امام می دانستند. لازم به ذکر است که اسماعیل در زمان حیات امام صادق (ع) از دنیا رفته بود. اسماعیلیّه نیز فرقه های فرعی زیادی دارد که عبارتند از: 1ـ اسماعیلیه خالص: اینها گفتند اسماعیل نمرده بلکه غایب شده است و روزی ظهور خواهد کرد. 2ـ مبارکیّه: اینها به مرگ اسماعیل اعتراف دارند ولی معتقدند که امامت بعد از امام صادق(ع) از اسماعیل به فرزندش محمّد منتقل شده و در نسل او ادامه یافته است. 3ـ قرمطیّه: اینها از مبارکیه منشعب شده و معتقدند که در مورد امامت اسماعیل بداء حاصل شده و امامت او به فرزندش رسیده است و محمد بن اسماعیل نمرده بلکه او هفتمین و آخرین امام است. اسماعیلیه را باطنیه ، سبعیه ، تعلیمیه ، مُلحده و مزدکیّه نیز گفته اند. فاطمیان ، نزاریّه ، مستعلیه و آقاخانیّه نیز از فرقه های اسماعیلیه به شمار می روند. اسماعیلیه تاریخ مبسوطی دارد که جهت آگاهی از آن باید به کتب مفصل رجوع شود. مشهورترین و پرطرفدارترین و مدلّل ترین مذهب شیعه ، شیعه امامیّه یا اثنا عشریّه است که به دوازده امام معصوم اعتقاد دارند و امروزه لفظ شیعه به نحو مطلق به این فرقه ی حقّه اطلاق می شود. برخی از اصحاب ملل و نحل فرقه های غلات(فرقه هایی که در مورد اهل بیت(ع) غلو می کنند) را هم از فِرق شیعه شمرده اند؛ ولی حقّ این است که اینها کافر بوده از جرگه ی مسلمین خارجند ؛ لذا آنها را نمی توان جزء فرقه های مسلمین شمرد. 3ـ شیعیان حدود ۱۶ درصد از کل جمعیت مسلمانان را تشکیل می دهند. بزرگترین فرقه ی شیعه ، شیعه جعفری یا شیعه اثناعشری یا شیعه امامیّه است که در اغلب کشورها کما بیش حضور دارند ولی بیشتر جمعیّت آن در کشورهای جمهوری اسلامی ایران ، عراق ، جمهوری آذربایجان ، لبنان ، افغانستان ، پاکستان و کشورهای حاشیه ی خلیج فارس زندگی می کنند. بر اساس آمار سیا ورلد فکت بوک ، ۸۹ درصد مردم ایران ، ۶۰ تا ۶۵ درصد مردم عراق ، ۳۰ درصد مردم کویت و ۱۶ درصد مردم امارات متحده عربی را شیعه ی دوازده امامی تشکیل می دهد. امّا آمار دقیقی از شیعیان لبنان ، آذربایجان ، عربستان سعودی ، بحرین و قطر و سایر کشورها در دست نیست. همچنین طبق آمار ، ۲۰ درصد مردم پاکستان شیعه هستند که بخشی از آنها بخصوص در کشمیر ، اسماعیلی می باشند. بخشهایی از ترکیّه و سوریّه نیز علوی هستند که نوعی گرایش شیعی است. دومین فرقه ی مهمّ شیعه از نظر جمعیّت و تأثیرات فرهنگی ، شیعه اسماعیلی است که به عنوان اقلیتی دینی در بیش از بیست و پنج کشور، در آسیا، آفریقا، اروپا و آمریکای شمالی پراکنده هستند ؛ مهمترین تجمّع آنها در مناطقی از ایران ، عراق ، شام، یمن ، بحرین ، افغانستان و شمال آفریقا می باشد. سومین فرقه ی موجود شیعه در عصر حاضر زیدیّه است که عمدتاً در اطراف خلیج فارس سکنی دارند و محلّ تجمع اصلی آنها ظاهراً در کشور یمن می باشد. گردآورنده:محمدحسین قاسمی شیری پی نوشت فرق و مذاهب کلامی ، استاد علی ربانی گلپایگانی. تاریخ شیعه و فرقه های اسلام ، دکتر محمّد جواد مشکور تاریخ شیعه ، علامه محمد حسین مظفّر تاریخ اندیشه های کلامی در اسلام ، عبدالرحمن بدوی بنیادهای کیش اسماعیلیان ، برنارد لوئیس