چگونه از یاران امام زمان(عج) باشم؟
یاری امام زمان(عج) در این زمان به انجام صحیح وظایف خود در زمان غیبت است . وظیفه منتظر امام زمان(ع) این است که مانند یک منتظر واقعی زندگی کند. وقتی انسان حقیقتا منتظر کسی باشد تمام رفتار و سکناتش نشان از منتظر بودن او دارد. به عنوان مثال اگر منتظر میهمان باشد حتما خانه را تمیز و مرتب می کند، وسایل پذیرایی را آماده می کند و با لباس مرتب و چهره ای شاداب در انتظار می ماند. چنین کسی می تواند ادعا کند که منتظر میهمان بوده است. اما کسی که نه خانه را مرتب کرده است و نه وسایل پذیرایی را آماده نموده است و نه لباس مرتب و تمیزی پوشیده است و نه اصلاً به فکر میهمان است اگر ادعا کند که در انتظارمیهمان بوده همه او را ریشخند خواهند کرد و بر گزافه گویی او خواهند خندید. لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ عشق بازان چنین مستحق هجرانند بنابراین انتظار باید قبل از آنکه از ادعای انسان فهمیده می شود از رفتار و کردار او فهمیده شود. نمی توان هر کسی را که ادعای دوستی و ولایت امام زمان(عج) را دارد در شمار دوستان و منتظران او قلمداد نمود. آری «مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطاربگوید». با چنین توضیحی روشن است که یک منتظر واقعی امام زمان باید رفتارش به گونه ای باشد که هر لحظه منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد. یعنی در هر لحظه که این خبر را به او بدهند خوشحال شود و آماده باشد برای یاری امام زمان(عج) با مال و جان خویش جهاد نماید و خود را درراه آن حضرت فدا نماید. بنابراین یک منتظر واقعی اهل گناه و دلبستگی به دنیا نیست چرا که چنین کسی نمی تواند از وابستگی ها و دلبستگی ها و آلودگی ها دست بردارد و آماده به خدمت در جهت اهداف مقدس امام زمان(ع) باشد. با توجه به نکات ذکر شده می توان برخی وظایف منتظر امام زمان(ع) را چنین ذکر کرد: 1. اولین شرط انتظار؛ معرفت است تا انسان میهمان خود را نشناسد و از خصوصیات خوب او مطلع نباشد منتظر او نخواهد شد. تنها هنگامی انسان در انتظار کسی می نشیند که او را خوب بشناسد اما اگر انسان کسی را نشناسد ولو بداند که آن شخص خواهد آمد برایش اهمیتی نخواهد داشت و منتظر او نخواهد ماند. در مورد انتظار امام زمان هم چنین است. کسانی که آن حضرت را نمی شناسند مانند کفار و یا اهل ادیان دیگر، هرگز انتظار او را نمی کشند اما کسانی که او را می شناسند و ارزش او را می شناسند و مقام او رامی دانند منتظر او می مانند. کسانی که امام زمان(عج) را نمی شناسند اگر چه به ظاهر مسلمان باشند چنانچه در این حال بمیرند در حال جاهلیت از دنیا رفته اند. چنانکه پیامبر اکرم(ص) فرمود: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه؛ هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مردن جاهلیت از دنیا رفته است» (بحارالانوار، ج 32، ص 331). بنابراین اولین شرط انتظار، ایجاد معرفت در مورد امام زمان است و طبیعی است که هر مقدار معرفت انسان نسبت به امام زمان بیشتر باشد انسان ارزش او را بیشتر درک خواهد کرد و به عظمت او بیشتر پی خواهد برد و بیشتر تشنه وجود آن حضرت خواهد شد. در حالی که افراد جاهل و ناآگاه به ارزش آن حضرت هرگز احساس تشنگی و عطش نسبت به وجود مقدس آن حضرت نخواهند داشت و بدین جهت از زمره منتظران او بیرون هستند. آری: وصل خورشید به شب پره اعمی نرسد که در این آینه صاحب نظران حیرانند البته شناخت امام زمان دو گونه است. اول، شناخت تاریخی وجود آن حضرت مانند اینکه امام دوازدهم است و تاریخ ولادتش در چه سالی است و مانند آن. اما گونه دیگر شناخت امام زمان(ع)، شناخت مقام نورانیت آن حضرت است که این شناخت کار هر کسینیست و ظرفیت و لیاقت زیادی می خواهد. و در حقیقت اصحاب خاص امام زمان(ع) کسانی هستند که آن حضرت را به مقام نورانیت شناخته اند برای آگاهی از مقام عظیم امامت رجوع به زیارت جامعه کبیره و تأمل در معانی عمیق و عجیب آن توصیه می شود. همچنین خواندن کتب معتبری که در مورد امام زمان(ع) نوشته شده است می تواند انسان را تا حدی به مقام و عظمت امام زمان(ع) آشنا سازد. 2. محبت به امام زمان(ع)؛ وظیفه دیگری است که منتظران آن حضرت باید در خود ایجاد کنند و آن را افزایش دهند. بدیهی است که تا انسان از میهمان خویش خوشش نیاید و نسبت به او محبت نداشته باشد هر چند هم که او رابشناسد نمی تواند واقعا منتظر آمدن او باشد اگر انسان از میهمان خود بدش بیاید چگونه می تواند منتظر قدم او باشد و خود را برای پذیرایی از او آماده کند؟ پس تا محبت به امام زمان در وجود انسان شکل نگرفته و شعله ور نشده باشد نمی تواند به وظایف منتظران واقعی عمل نماید.محبت به امام زمان وظیفه ای است که پیامبر اکرم(ص) نیز به دستور خدا از ما خواسته است. آنجا که در قرآن کریم می فرماید: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی» ؛ (شوری، آیه23). 3. ایجاد سنخیت با امام زمان(ع)؛ منتظران واقعی وضعیت روحی و فکری و عملی خود با به گونه ای سامان می دهند که سنخیت کاملی با امام زمان(ع) داشته باشند. آیا می توان منتظر قدوم کسی بود و با او مشابهت و سنخیت نداشت؟ آیا می توان محبت کسی را داشت اما با او هیچ سنخیت و مشابهتی نداشت؟ ایجاد سنخیت با امام زمان از طریق تقویت ایمان و تقوا و فضایل اخلاقی و درجات معنوی حاصل می شود. و تنها در این صورت است که می توان ادعای محبت به امام زمان را داشت. در صورتی که انسان رفتارش مطابق میل امام زمان باشد شعله محبت او در دلش زبانه خواهد کشید و عشق آن حضرت او را به فریاد خواهد آورد و دوری اش را بر او سخت و ناگوار خواهد ساخت. طبیعی است که هر چقدر این سنخیت بیشتر باشد محبت آن حضرت به انسان بیشتر خواهد شد و محبت انسان نیز به آن حضرت افزون تر خواهد گشت. 4. ارتباط با منتظران دیگر؛ منتظر امام زمان می داند که برنامه آن حضرت یک برنامه جهانی است و باید یاوران زیادی داشته باشد تا حرکتش پیروز شود. بنابراین به فکر گسترش یاران و منتظران آن حضرت خواهد افتاد و باارتباط با آنها به تقویت روحیات ایمانی خود و دیگران خواهد پرداخت تا بر اساس تعاونوا علی البرّ و التقوی به کمک مؤمنان منتظر دیگر خود را آماده ظهور حضرت بنماید. 5. دعا برای تسریع در ظهور امام زمان(ع)؛ منتظر واقعی هر لحظه انتظار محبوب را می کشد و از خدا می خواهد که هر چه زودتر او را برساند بنابراین دعای فراوان برای فرج آن حضرت از وظایف همیشگی منتظرآن حضرتش می باشد. دعای برای تسریع در فرج امام زمان مورد توصیه آن حضرت نیز می باشد. 6. ارتباط با امام زمان(ع) به شکل های مختلف؛ اگر انسان منتظر محبوب خویش را نیابد سعی می کند عدم دوری محبوب خویش را از طریق دیگری مانند تلفن و نامه جبران نماید تا اگر به ملاقات او موفق نشده است لا اقل ارتباط ضعیفی با او داشته باشد. همچنین منتظر امام زمان وقتی موفق به زیارت آن حضرت نمی شود از طریق خواندن دعای ندبه، زیارت آل یاسین، دعای عهد که از طرف بزرگان بسیار توصیه شده است، و نیز از طریق رفتن به مسجد جمکران ارتباط خود را با آن حضرت حفظ می کند. 7. یاد فراوان حضرت؛ یاد کردن از محبوب عادت دیرینه منتظران عاشق است که چندی منتظر محبوب خویش هستند اما نتوانسته اند پس از مدتها انتظار او را ببینند و حال خود را لا اقل با یاد او و نام او آرام می کنند. به یاد آوردن امام عصر و عنایت او به شیعیان با ذکر احادیث، کرامات، مقام امام و عنایت امام به شیعیان وظیفه دیگری است که منتظران واقعی احساس می کنند و بدین طریق همواره نام و یاد آن حضرت را زنده نگه می دارند. 8. دادن صدقه برای سلامتی آن عزیز و یا حواله نمودن ثواب هایی برای آن حضرت 9. رفع شبهه و مبارزه با شبهه افکنان درباره وجود، طول عمر و آثار وجودی آن حضرت در بین منتظران. 10. امیدواری بر قیام و انقلاب آن یوسف زهرا(س) و امید دادن به دیگران 11. ایجاد آمادگی دائم رزمی برای ظهور حضرت چنانکه در روایت آمده است: «لیعدن احدکم لخروج القائم و لو سهما؛ هر یک از شما برای قیام قائم(عج)باید آماده گردد هر چند با تهیه یک تیر باشد» (بحارالانوار، ج 52، ص 366، ح 146). منتظران و یاوران مصلح جهانی باید خود صالح باشند؛ بنابراین برای فراهم کردن زمینه ظهور حضرتشان، ما باید از خود آغاز کنیم و با اراده ای محکم، عزمی راسخ و برنامه ای دقیق به اصلاح افکار و اندیشه ها و نیز تغییر و اصلاح رفتار و کردارمان بپردازیم و با آگاهی ازوظایف عملی و گسترش شناخت خود از مبانی دینی و معرفتی، در راه تقویت بنیه اعتقادی و اخلاقی خویش، تلاش و کوشش کنیم. و در یک جمله با اجتناب از معاصی، لغزش ها و گناهان و انجام دادن واجبات و وظایف دینی ـ در هر محیطی که هستیم ـ به خودسازی اقدام کنیم و باتوبه از اعمال گذشته، قلب خویش را برای تجلّی نور الهی آماده سازیم. بنابراین گناهان گذشته ـ هر چند زیاد باشد ـ نمی تواند مانع مهمی در راه رشد و کمال و پیوستن به جرگه منتظران و یاوران واقعی امام زمان(عج) باشد. پس با توبه واقعی، می توان سیئات و بدی های گذشته را به حسنه و نیکی تبدیل کرد و به اصلاح گذشته همت گماشت. قرآن راجع به حضرت مهدی(ع) و اصحاب ایشان می فرماید: «الدین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلاه و آتوا الزکاه و آمرو بالمعروف و نَهوا عن المنکر؛ کسانی که اگر در زمین به آنان توانایی دهیم، نماز را به پا داشته و زکات را [به مستحق [می بخشند و به معروف امر نموده و از منکر نهیمی کنند (حج، آیه 41). امام باقر(ع) در تفسیر این آیه می فرماید: «این آیه برای آل محمد و مهدی(ع) و اصحاب او است». در نتیجه اگر ما هم می خواهیم از اصحاب و یاران آن حضرت باشیم، باید به این امور اهتمام ورزیم. در این رابطه به راه کارهای زیر توجه فرمایید: 1. ارتباط معنوی خود را با خدای متعال تقویت کنید؛ 2. نمازهای یومیه را در اول وقت و حتی المقدور به جماعت بخوانید؛ 3. سعی کنید در نماز حضور قلب داشته باشید و همیشه خود را در محضر خداوند متعال بدانید؛ 4. از هر گونه گناه و معصیتی اجتناب کنید؛ 5. حجاب، متانت و وقار خود را کاملاً رعایت کنید؛ 6. بدانید که هر هفته، نامه اعمال شما به حضور امام زمان(عج) عرضه می شود و مورد بررسی قرار می گیرد؛ 7. اکنون که در دوران تحصیل علم هستید، بیشترین توجه خود را به درس و موفقیت تحصیلی داشته باشید؛ 8. با مطالعه کتاب هایی که درباره امام زمان(ع)، آگاهی و شناخت خود را در این زمینه تعمیق و گسترش بخشید؛ 9. برای اصلاح اوضاع فرهنگی دانشگاه، به تنهایی یا به کمک دیگر دانشجویان متدین و دلسوز و یا به کمک بعضی از تشکل های مذهبی دانشگاه، امر به معروف و نهی از منکر کنید و بدین وسیله جلو بعضی اعمال خلاف را بگیرید. در این راه نهراسید و خجالت هم نکشید؛زیرا خشنودی و رضایت امام زمان(ع)، در گسترش ارزش های دینی و اخلاقی و اجتناب از گناه و خلاف است.
نویسنده : کاظم مصطفایی
چرا مهدی؟ چرا قائم؟ چرا …
در این مقاله قصد داریم به این پرسش پاسخ دهیم که چرا به امام زمان(عج)، قائم، اباصالح، بقیة اللَّه، صاحب الزمان، حجة اللَّه، مهدی و… گفته می شود و چرا موقع شنیدن بعضی از این نام ها (مثلاً قائم)، بلند شده و دست خود را بر سرمان می گذاریم؟! اصولاً اشخاص والا مرتبه و مشهور، دارای اسامی، القاب و کنیه های مختلفی هستند که هر یک اشاره به بعدی از ابعاد شخصیتی و وجودی آنان دارد. در اینجا به تبیین و توضیح بعضی از این عناوین می پردازیم. الف. قائم یکی از مهم ترین و مشهورترین القاب حضرت مهدی(عج) «قائم» (قیام کننده و به پا خیزنده) است. این عنوان رسا و گویا، در بعضی از روایات مربوط به آن حضرت آمده و اشاره به قیام، مبارزه و جهاد بزرگ او و آمادگی استقامت وی دارد. روایات متعددی راجع به این لقب وارد شده است ؛ از جمله : امام صادق علیه السلام فرمود : «اذا توالت ثلاثة اسماء : محمد و علی و الحسن، فالرابع القائم»(1) «هنگامی که سه اسم محمد و علی و حسن دنبال هم آمدند، پس چهارمین آنان قائم است». امام جوادعلیه السلام نیز می فرماید : «اِنّ القائم منّا هو المهدی الّذی یجب ان ینتظر فی غیبته و یطاع فی ظهوره»(2) ؛ «به راستی که قائم از ما، مهدی است که در ایام غیبت، انتظار او و در دوران ظهور، اطاعت او واجب است». از آن جهت که امام مهدی در برابر وضعیت اسفناک سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به وجود آمده برای مردم قیام کرده، علیه ظالمان و مفسدان و زرمداران وارد عمل خواهد شد ؛ به آن حضرت قائم گفته می شود. از طرفی در این مدت طولانی، آن حضرت آماده انقلاب جهانی و مبارزه مسلّحانه (قیام به شمشیر) بوده و همیشه در حال انتظار برای قیام به سر می برد. امام صادق علیه السلام فرموده است : «سمّی القائم لقیامه بالحق»(3) ؛ «قائم نامیده شده، به جهت اینکه قیام به حق خواهد کرد». امام رضاعلیه السلام نیز فرموده است : «تمام الامر بقائم آل محمد»(4) ؛ «تمام امر به دست قائم آل محمدصلی الله علیه وآله است». از امام جوادعلیه السلام نیز سؤال شد : چرا او را قائم می نامند؟ امام فرمود : «لأنّه یقوم بعد موتِ ذکرِه و ارتدادِ اکثرِ القائلین بأمامته»(5) ؛ «چون پس از آن قیام می کند که از یادها رفته است و بیشتر معتقدان به امامتش برگشته اند». اما اینکه موقع سلام به امام زمان(عج) و رسیدن به نام مبارک «قائم» می ایستیم ؛ به جهت ابراز احترام و بزرگداشت نام و یاد آن حضرت و اظهار پیوند و انتظار ظهور او است ؛ یعنی، این کار در زمان امام صادق علیه السلام در میان شیعیان معمول بوده ؛ حتی نقل شده است : در حضور امام رضاعلیه السلام کلمه قائم ذکر شد، آن حضرت برخاست و دست بر سر نهاد و فرمود : «اللهم عجّل فرجه و سهّل مخرجه»(6). امام صادق علیه السلام نیز فرموده است : «سزاوار است که وقت برده شدن نام قائم (برای احترام)، به پاخیزند و از خداوند تعجیل در فرجش را بخواهند»(7). ب. مهدی یکی از القاب مشهور امام زمان – که مسلمانان، منجی موعود را به این عنوان می شناسند – «مهدی» است. مهدی به معنای هدایت یافته و هدایت گر است ؛ در واقع او تجلّی واقعی «هدایت و راهنمایی» انسان ها در مهم ترین برهه از تاریخ بشری است. آن حضرت، همه انسان ها را به اوج کمال و تعالی رسانده و از غرقاب ضلالت و فساد نجات خواهد داد. در روایتی آمده است : «انّما سمّی القائِمُ مَهدِیاً لأنّه یهدی الی اَمر مضلول عنه…»(8) ؛ «… قائم را بدان جهت مهدی گویند که مردم را به امری که گم کرده اند، هدایت می کند». امام صادق علیه السلام نیز فرموده است : «لأنّه یهدی الی کُلِّ امر خَفی»(9) ؛ «به جهت اینکه به تمامی امور پنهان هدایت می شود». بر این اساس مهدی «من هداه الله» است ؛ کسی که خدا او را هدایت کرده است. مهدی همان راه مستقیم الهی و کمال معنویت و انسانیت است. او در اوج هدایت و راهیابی قرار دارد ؛ بنابراین می تواند همگان را به قله رستگاری و ایمان رهنمون شود ؛ چنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به حضرت علی علیه السلام فرمود : «لقب مهدی بر او گذاشته شده ؛ چون او مردم را به سوی خداوند هدایت می کند»(10). ج. اباصالح در منابع و مصادر روایی، چنین کنیه ای برای امام زمان ذکر نشده است ؛ گویا آن را خود مردم، ابداع کرده و در گرفتاری ها و مشکلات خود با آن امام زمان را به کمک طلبیده اند. در بعضی از کتاب ها، اباصالح، به عنوان یکی از کنیه های حضرت مهدی(عج) ذکر شده است ؛ شاید به خاطر این روایت باشد که امام صادق علیه السلام فرمود : «هرگاه همراه خود را در سفر گم کردی، بانگ برآور : «ای اباصالح» یا «ای صالح» ؛ خداوند رحمتش را بر تو فرود آورد ؛ راه را به ما نشان ده»(11). باید به این حقیقت توجه کرد که در جهان هستی، همه عوامل دست اندر کار، در خدمت حضرت مهدی(عج) هستند و اگر انسان گرفتار – به خصوص در بیابان – از او یاری بطلبد ؛ به یقین خود آن حضرت یا کسانی که در خدمت او هستند، به کمکش شتافته و دستگیری اش خواهند کرد. البته بر اساس بعضی از روایات، موکّل بیابان ها «صالح» نام دارد که می تواند طبق دستور امام زمان عمل کند(12). در بعضی از نوشته ها دو وجه درباره «اباصالح» ذکر شده است : 1. در آیه 72 سوره انبیا (و کُلّاً جَعَلنا صالحین)، عنوان صالح به «نبی» اطلاق شده و کنیه «اباصالح» یعنی، پدر نبی و این بیانگر مقام والای حضرت مهدی(عج) است و چون آن حضرت از هر پیغمبری، خصوصیتی دارد و ویژگی های انبیا در او جمع است ؛ لذا او را پدر انبیا می گویند. 2. در آیه «الحقنا بالصالحین»، مراد از صالح حضرت یوسف است. کنیه اباصالح یعنی «پدر یوسف» و این نشانگر زیبایی و نیکی فوق العاده امام مهدی است، یعنی، پدر زیبایی ها(13). علامه مجلسی(ره) پس از بیان داستان نجات یافتن شخصی به نام شیخ قاسم – که با عبارت «یا اباصالح» به ساحت امام زمان متوسل شده و نجات یافته بود – می نویسد : «از علما و مؤمنان، کسانی را که با ما رفاقت و مصاحبت دارند، ایمان و تأکید دارند که نجات دادن درماندگان و گمشدگان در دشت و صحرا و نیز تحقّق این گونه معجزات و کرامات در عالم امکان در عصر حاضر، جز از خلیفة اللَّه، امام زمان(عج)، از شخص دیگری ساخته نیست ؛ چرا که یکی از مقامات معنوی امام عصر(عج)، علم و آگاهی به احوال مردم و نجات دادن گرفتاران و گمشدگان است… مسئله دیگر این است که از قدیم الایّام در میان عرب ها کنیه مبارک «اباصالح»، از کنیه های معروف ومشهور امام زمان بوده است. به همین دلیل، شاعران و خطیبان عرب، در میان سروده ها، اشعار و روضه های خود، آن حضرت را با این عنوان، یاد کرده و به کمک و یاری می طلبند. گمان می رود که ایشان، این اعتقاد را از حدیث «اربعمائه» (اصول چهارصدگانه) امیرمؤمنان علیه السلام به دست آورده باشد(14). د. بقیة اللَّه «بقیة اللَّه» به معنای باقی ماندن چیزی یا کسی، از ناحیه خداوند برای مردم است. به تعبیر دیگر، هر موجود نافع که از طرف خداوند برای بشر باقی مانده و مایه خیر و سعادت او گردد، «بقیة اللَّه» محسوب می شود و از آنجا که مهدی موعود(عج)، آخرین پیشوا و بزرگ ترین رهبر انقلابی پس از قیام پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است، یکی از روشن ترین مصادیق «بقیة اللَّه» می باشد و از همه به این لقب شایسته تر است(15). به ویژه آن که امام مهدی(عج) تنها باقی مانده پس از پیامبران و امامان است ؛ از این رو در روایات متعددی به آن حضرت، لقب «بقیة اللَّه» داده شده است. از جمله در روایتی آمده است : «چون مهدی خروج کند، پشت به کعبه می ایستد. با او 313 مرد جمع می شود و نخستین چیزی که تکلم می فرماید، این آیه است : «بقیة الله خیرلکم ان کنتم مؤمنین». پس می گوید : «منم بقیة اللَّه و حجت و خلیفه او در میان شما». سپس هیچ کس بر او سلام نمی کند، مگر اینکه می گوید : «السلام علیکم یا بقیة اللَّه فی ارضه»(16). بقیة اللَّه ؛ یعنی کسی که در وجود او، همه مواریث انبیا و ائمه علیهم السلام هست. در واقع وجه اختصاصی حضرت ولی عصر(عج) به این است که «بقیة اللَّه» می باشد. مطابق روایتی که از خود ائمه علیهم السلام رسیده، در وجود مبارک امام زمان(عج) تمام مظاهر علم، قدرت و حکمت الهی یک جا جمع شده است. ظهور ایشان و غلبه بر سراسر جهان، بزرگ ترین مظهر قدرت الهی است که به دست هیچ یک از ائمه علیهم السلام واقع نشده است. روایت شده است : وقتی احمد بن اسحاق بن سعد اشعری به محضر امام حسن عسکری علیه السلام شرفیاب شد، درباره جانشین آن حضرت سؤال کرد. امام کودکی خردسال را به او نشان داد. احمد بن اسحاق پرسید : آیا نشانه ای هست تا قلبم اطمینان یابد؟ آن کودک زبان گشود و به زبان عربی فصیح فرمود : «انا بقیة الله فی ارضه و المنتقم من اعدائه فلا تطلب اثراً بعد عین یا احمد بن اسحاق» ؛ «من بقیة اللَّه بر روی زمین و منتقم از دشمنان او هستم، ای احمد اسحاق! بعد از دیدن این (کرامت) نشانه ای طلب نکن»(17). سلام مخصوص به آن حضرت نیز چنین است: «السلام علیک یا بقیة اللّه فی ارضه»(18). ه. حجّة اللَّه حضرت مهدی(عج) آخرین حجّت الهی است ؛ از این رو به آن حضرت حجة اللَّه و حجة بن الحسن العسکری گفته می شود. البته پیامبران و اوصیای آنان، همگی «حجّت»اند ؛ زیرا خداوند به وجود ایشان بر بندگان خود احتجاج می کند. بر اساس روایات فراوانی، هرگز زمین خالی از حجت نیست : «لو بقیت بغیر امام لساخت»(19) ؛ «اگر زمین خالی از حجت باشد، اهلش را فرو می برد». حجّت همچنین به معنای پیروزی و سلطنت خدا بر خلق است و آن حضرت بر عالم مسلّط و پیروز می شود و حکم خدا را اجرا می کند. نقش نگین امام مهدی(عج) نیز «انا حجة اللَّه» است(20). داوود بن قاسم می گوید : از امام دهم شنیدم که می فرمود : جانشین من پسرم حسن است ؛ شما نسبت به جانشین پس از جانشین من چه حالی خواهید داشت؟ عرض کردم : خداوند مرا فدایت کند، چرا؟ فرمود : برای آنکه شخص او را نمی تواند ببیند و ذکر او به نام مخصوصش روا نیست. عرض کردم : پس چطور او را یاد کنیم؟ فرمود : بگویید : «الحجّة من آل محمد»(21). و. صاحب الزمان حضرت ولی اللَّه الاعظم، صاحب الزمان(عج) است ؛ به این معنا که امام زمان خویش است. از آنجا که هیچ گاه زمین از حجت خالی نیست. در هر زمان یک نفر از اولیای الهی، امام زمان خود و حجّت الهی و خلیفه الهی در روی زمین است. بنابراین «صاحب الزمان» به معنای امام زمان و حجت خدا در روی زمین است و این امام، صاحب الامر به معنای پیشوایی است که اطاعتش بر همگان واجب است و اولوالامری است که در قرآن، اطاعتش همانند اطاعت خدا و رسول خدا واجب شده است : «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرسول وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»(22) ؛ «ای اهل ایمان، از خدا و از پیامبر و صاحبان امرتان اطاعت نمایید» طبیعی است که امام زمان و صاحب زمان و صاحب امر – به این معنا که حجت خدا بر روی زمین است – بر زمان و مکان و تمام موجودات امکانی احاطه دارد و این احاطه و تسلّط، به اذن و اجازه الهی است. بر این اساس، از خصایص و مختصات حضرت ولی عصر(عج)، لقب مبارک «صاحب الزمان»، به معنای صاحب اختیار و مدبر این زمان است. از بعضی روایات استفاده می شود که آن حضرت، از آغاز زندگی بدین لقب، خوانده می شد. حسین بن حسن علوی می گوید : «دَخلتُ علی ابن محمد بسرَّ من رأی فهنّیه سیّدنا صاحب الزمان(عج) لما ولد»(23) ؛ «در سامرا وارد بر حضرت عسکری شدم و او را در ولادت آقایمان، صاحب الزمان تهنیت و شادباش گفتم». در روایت اسماعیل نوبختی آمده است : حضرت عسکری خطاب به فرزند خود فرمود : «بشارت باد تو را که تو صاحب الزمانی…». ز. خاتم الاوصیاء از خصایص حضرت مهدی(عج)، لقب زیبا و پر افتخار «خاتم الاوصیاء» است که او خاتم همه اولیا و اوصیای الهی است ؛ زیرا او آخرین امام و پیشوای بعد از پیامبر اکرم است و به تعبیری، آخرین وصی از اوصیای همه پیامبران الهی است. این لقب مبارک، به لسان پدر بزرگوارش جاری شده و او را بدین لقب خوانده است ؛ چنان که در روایت اسماعیل نوبختی آمده است : بر حضرت عسکری وارد شدم (در همان کسالت و ناراحتی که از دنیا رفت)… پس فرزند حضرت، او را وضو داد ؛ امام عسکری به وی فرمود : «البشر یا بنیّ فانت صاحب الزمان و انت المهدی و انت حجّة الله فی ارضه و انت ولدی و وصیی… و انت خاتم الاوصیاء الائمه الطاهرین…»(24) ؛ «بشارت باد تو را ای فرزند عزیزم ؛ زیرا تو صاحب الزمانی و تویی مهدی و تویی حجت خدا در زمین و تویی فرزند و وصی من و تویی خاتم اوصیاء (یعنی)، ائمه طاهرین…». ابونصر ظریف (خادم دودمان رسالت) می گوید : من روزهای اول ولادت حضرت مهدی(عج)، به خدمتشان رسیدم. به من نگاهی کرد و فرمود : آیا مرا می شناسی؟ گفتم : تو آقای من و فرزند آقا و مولای منی. فرمود : نه این مقدار نخواستم ؛ عرض کردم : پس چه؟ فرمود : «انا خاتم الاوصیاء بی یدفع الله البلاء عن اهلی و شیعتی»(25) ؛ «من خاتم اوصیا هستم ؛ به وجود من، بلا از شیعیان و خاندان من دفع می شود». ابن عربی در فتوحات مکیه می گوید : از آنجا که احکام شریعت محمدی صلی الله علیه وآله با احکام دیگر شرایع و انبیا فرق دارد… و با آمدن او شریعت ختم شده است، آن حضرت این استحقاق را دارد که ولایت خاصّه اش نیز ختم داشته باشد که این (خاتم اوصیا)، نامش مطابق نام حضرت (محمدصلی الله علیه وآله) و اخلاقش در بر گیرنده اخلاق آن حضرت باشد. او همان کسی است که مهدی نام دارد. معروف و منتظر است و از عترت و سلاله پیامبر است…»(26).
پی نوشت ها 1) کمال الدین، ج 2، ص 333، ص 334. 2) همان، ص 377. 3) ارشاد، شیخ مفید، ص 364. 4) توحید، صدوق، ص 232، ج 1. 5) کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 378، ح 3. 6) بحار الانوار، ج 51، ص 30. 7) الزام الناصب، ج 1، ص 271. 8) بحار الانوار، ج 51، ص 30. 9) کتاب الغیبة، ص 471 ؛ الغیبة النعمانی، ص 237. 10) بحار الانوار، ج 51، ص 165. 11) من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 298 ؛ محاسن برقی، ج 2، ص 110. 12) ر.ک : وسائل الشیعه، ج 8، 325 ؛ بحار الانوار، ج 73، ص 253. 13) سؤال از امام مهدی(عج) در روایات، ص 47 و 48. 14) بحار الانوار، ج 53، ص 300. 15) تفسیر نمونه، ج 9، ص 204. 16) منتهی الآمال، ج 2، ص 757. 17) کمال الدین، ج 2، ص 384، ح 1. 18) همان، ص 653. 19) علل الشرایع، ج 1، ص 198. 20) منتهی الآمال، ج 2، ص 287. 21) کافی، ج 1، ص 328، ح 13 ؛ کتاب الغیبة، ص 202، ح 169. 22) نساء (4)، آیه 59. 23) بحار الانوار، ج 53، ص 324 (به نقل از : شمس ولایت، ص 56. 24) اثبات الهداة، ج3، ص 509 . 25) کتاب الغیبة، ص 246. 26) فتوحات مکیه، ج 12، ص 127 و 128. نویسنده : رحیم کارگر